زنی‌ست، یک تن از آن خانوادهٔ درد است

مجاهد صدیق مرضیه رضایی



زنی‌ست، یک تن از آن خانوادهٔ درد است


ز نی، برادری‌اش افتخار هر مرد است


به مادر خودم آن سال بارها گفتم


ستاره چاره‌ی سرمای این شب سرد است


رضا و مهدی و آذر... سلاله گل سرخ...


ببین که مرضیه آن عطر گل بیاورده‌ست


من و هوای ابری دیشب به یکدگر گفتیم


وطن چو مرضیه گلها به سینه پرورده‌ست


کجاست پرده‌نگاری چنان کمال‌الملک


که نقش عزم زن، امروز پرده در پرده‌ست


برادر همه ابرهای خواهرانه شدم


که خاک میهن خشکم شیار غم خورده‌ست




لطفا به اشتراک بگذارید: