ملا نصرالدین و همسرش

ملانصرالدین و همسرش


روزی همسر ملانصرالدین از او پرسید:


فردا چه می کنی؟


گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه می روم و اگر بارانی باشد به کوهستان می روم و علوفه جمع می کنم.


همسرش گفت: بگو ان شاءا...


او گفت: ان شاءا... ندارد فردا یا هوا آفتابی است یا بارانی.


از قضا فردا در میان راه راهزنان رسیدند و او را کتک زدند.


ملانصرالدین نه به مزرعه رسید و نه به کوهستان و مجبور شد به خانه بازگردد.


همسرش گفت: کیست؟


او جواب داد: ان شاءا... منم

لطفا به اشتراک بگذارید: