چرا مجاهدین و چرا به شکل کانونی شورشی

از کانون شورشی فریاد ...



تا قبل از اعتراضات دیماه ۹۶به بسیاری از سیاستها و خط مشی‌های مجاهدین با دیده شک و تردید و حتی در مواردی به نوعی با دیدی انتقادی می‌نگریستم. هر چند عضوی از خانواده‌های سر به‌دار ۶۷بودم و در طول دوران زندگیم همواره دوست دار آنان، اما این دلیل را علت مناسبی برای انتخاب راه و هدفم نمی‌دیدم. چرا که هماره بر این اصل معتقد بودم که انتخاب هدف نه از روی احساسات بلکه می‌بایست از روی تعقل باشد. آن هم در این مورد و در این برهه از زمان.


تا جایی که به‌خاطر دارم از رژیم استبدادی خمینی نفرت داشتم و عاشق آزادی. اما نمی‌دانستم که چگونه باید آن را به دست آورد.


این بود که همواره به‌دنبال روزنه‌ای بودم تا بتوانم در راه آزادی وطنم از دست استبداد دینی سهمی داشته باشم.


این مهم در دیماه ۹۶به دست آمد، حال اما از بین تمامی گروههای مخالف رژیم آخوندی چه گروهی؟


انتخابی سخت و در عین‌ حال سرنوشت‌ساز برایم.


با فرستادن چند گزارش از قیام دیماه به کانال‌های مختلف شروع کردم از جمله به برخی از کانال‌های مجاهدین.


با حرف و حدیث‌هایی که از مجاهدین شنیده بودم، انتظارم این بود که در گام اول و در فرستادن گزارشات برای آنان، مرا به سمت و سوی سیاست‌های سازمانی یا حتی اجبار در مبارزه بیشتر سوق دهند و به‌قول بعضیها " ما را سپر بلای خودشان کنند"، در حالیکه بعد از گذشت چندین ماه از فعالیت هایم، چیزی جز درود فرستادن، قدردانی و مراقبت از خودم در برابر مزدوران رژیم نه شنیدم و نه دیدم.(ضرب‌المثل" شنیدن کِی بود مانند دیدن" در این قضیه مصداق پیدا می‌کند.)


به‌عنوان نمونه در یک روز که زمینه را برای نوشتن شعار و تهیه و فرستادن گزارش از آن را فراهم دیدم و همه آنها را به‌صورت یکجا برای ادمین یکی از کانال‌های مجاهد فرستادم، با کمال احترام به من گوشزد کردند که شرط اول در راه مبارزه امنیت است نه احساسات.


همچنین برایم جای تعجب بود چرا مجاهدین در مقابل برچسبهای نخ نمایی که از طرف سایر اپوزیسیون ها به آنان وارد می‌شد مقابله به مثل نمی‌کنند و راهشان را بدون پرداختن به حاشیه‌های بی‌منفعت ادامه می‌دهند.


امروز هم که برخی از کانال‌های مخالف رژیم و اخبارشان را مرور و مقایسه می‌کنم می‌بینم به جای اتحاد در راه رسیدن به آزادی و شکست استبداد آخوندی، باز هم دست از نیش و کنایه زدن به مجاهدین بر نداشته‌اند.


نمی خواهم تلاش و اهتمام بسیاری از گروه‌ها را زیر سوُال ببرم، اما مقاومت و مبارزه بی‌قید و شرط کدامین نیروغیر از مجاهدین تا به این اندازه بر علیه آخوندها تاُثیر گذار بوده؟


مگر می‌شود سازمان و تشکیلاتی پس از گذشت دهه‌ها مبارزه و پشت سرگذاشتن فراز و نشیبهای سیاسی دچار کمترین لغزش شود؟ آری می‌شود.


تمامی این عوامل در طول سالها فکر باعث شد سرانجام بعد از بارها تردید، مقایسه و بررسی راهم را بدون هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای انتخاب کنم. خاصیت و ارزش این‌گونه گزینشی، در خود انتخابی و خودجوش بودنش پنهان است که آن را از سایر انتخابها متمایز می‌کند زیرا هیچ فرد و نیرویی غیر از خودم در رسیدن به آن دخالتی نداشت.


امروز اما همه این ارزش‌ها را در تار و پودم احساس می‌کنم و معتقدم " جان" کوچکترین بهایی است که می‌توان در راه آزادی پرداخت و با افتخار تمام آن را فریاد می‌زنم " زنده باد آزادی"




لطفا به اشتراک بگذارید: