خوانشی نو از انقلاب مشروطه (شماره ۳۴) - هفت بحر آتش

مجاهدان تبریز



ملت تبریز خدا یارتان                 دست خدایی کمکِ کارتان


پر شده این ملک ز گفتارتان               از هنر باقر و ستارتان


ملت تبریز خدا یارتان


نام شما در همه بحر و بَر       گشته به مردی و هنر مُشتَهَر


دَرج نمودند به الواح زَر               در همه جا نقشه و آثارتان


ملت تبریز خدا یارتان



هفت دریای آتش


در شرح تاریخ مشروطه فصل نوینی را آغاز کردیم. فصل احیاء دوباره مشروطه به دست ستارخان، سردار ملی. دیدیم که استبداد همزمان با توپ‌باران مجلس، در تبریز نیز قوایش را بر سر آزادیخواهان ریخت. اما تبریز شکست‌دادنی نبود. ما در شماره گذشته شرح مقاومتهای تبریز را از دوم تیرماه که مجلس توپ‌باران شد، تا هیجدهم مردادماه شرح دادیم. امروز شرح مقاومتها را ادامه می‌دهیم.


در حدود یک ماه و نیم، یعنی از دوم تیر تا ۱۸مرداد، که هر روز جنگ بوده، اما در همین مدت، ۷تهاجم بزرگ نیروهای مرتجع و مستبد به مجاهدان تبریز دفع شد.


۷تهاجم وحشیانه نیروهای مزدور استبداد، یکی در دهم تیر، دیگری در بیست‌ودوم تیر، سومی در بیست‌وچهارم تیر، و چهارمی در ۲۹تیر، دفع شدند. تهاجم پنجم در سوم مرداد عقب رانده شد، یک تهاجم نیز در ۱۷مرداد و یک تهاجم در ۱۸مرداد، بی‌اثر شد. تهاجماتی که در جریان آن، امیرخیز در ۲روز از همه طرف محاصره و مورد تهاجم بود. کار بر آزادیخواهان بسیار سخت شده بود اما بالاخره دشمن را شکست دادند.


این ایستادگی ۲روزه از یک‌سو به نیروهای دولتی به‌روشنی فهماند که قبل از رسیدن قوای عین‌الدوله قدرت چیرگی بر مجاهدین را ندارند و از سوی دیگر مجاهدان هم به نیروی خود و ضعف نیروی استبداد پی بردند و بسیاری نیز به جنبش پیوستند.


توده مردم که در جریان تسلط دشمن بر تبریز و درگیریهای بین مجاهدان، جنایات بیشماری از قوای استبداد و نیروهای مرتجع دیده بودند و آرزوی بازگشت آزادی را داشتند گِرد ستارخان را فراگرفتند.



انگ‌زدن بر مجاهدین


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۱۸: «شب دوشنبه ۱۹مرداد، به یکبار از همه کویهای مشروطه‌خواه آواز اذان برخاست. کمتر خانه‌یی بود که یک یا دو کس بانگ الله‌اکبر بلند نمی‌گردانید».


مجاهدان برای این‌که تبلیغات رذیلانه‌ٔ دشمنان به‌خصوص رَجّاله‌های ”انجمن اسلامیه” در ”بابی” خواندن آنها را از بین ببرند، در تمام محلات مشروطه‌نشین، به اذان‌گویی پرداختند. این اذان‌گویی تا مدتها ادامه یافت.



وقتکشی برای تاختی دیگر


روز ۲۶مرداد عین‌الدوله، فرمانروای کل آذربایجان و سپهدار تنکابنی(نصر‌السلطنه)، رئیس‌کل نظام آذربایجان، به سعدآباد، در نزدیکی تبریز وارد شدند. نیروهای عین‌الدوله ۳۰ تا ۴۰هزار نفر بودند.


پیش از آمدن عین‌الدوله، سران ایلها یعنی فئودالها، همه آماده شده بودند تا به یاری عین‌الدوله مقاومت را نابود کنند به همین دلیل همه آماده شده بودند که از عین‌الدوله پذیرایی کنند و به همراه او به تبریز بتازند.


عین‌الدوله فرستادگانی نزد ستارخان و باقرخان و نمایندگان انجمن فرستاد. این مذاکرات اگر‌چه به نتیجه‌یی نمی‌رسید اما عین‌الدوله باز به ادامهٔ آن اصرار می‌ورزید.


عین‌الدوله خیال می‌کرد کسی گول «رأفت ملوکانه!» می‌خورد! و به مردم قول می‌داد که اگر مردم افزار جنگی را به او بسپارید از شاه مشروطه را برای مردم خواهم گرفت!


اما مردم معتقد بودند عین‌الدوله اگر یک والی قانونیست، نخست باید شجاع‌نظام و ضرغام و رحیم‌خان و دیگران را که به‌ سر شهر تبریز ریخته‌اند و کشتار و تاراج کرده‌اند دستگیر کند و به عدلیه بسپارد!


علت اصرار عین‌الدوله بر مذاکره این بود که او می‌خواست زمان بخرد تا دسته‌های سرباز و سواره از تهران برسند و سپاهی هم که از ماکو روانه شده بود برسند تا با نیروی انبوهی به مجاهدان حمله‌ور شود.



تاثیر مقاومتهای تبریز بر مردم سایر شهرها و ایرانیان سایر کشورها


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۲۴: ‌«چون مجلس با آن زبونی از میان رفت در اروپا و دیگر جاها، ایرانیان نزد مردم(دیگر) سرافکنده گردیدند. لیکن چون آگاهی از ایستادگی‌های تبریز رسید این مژده‌‌یی به ایرانیان بود و در همه جا از هندوستان و شهرهای قفقاز و خاک عثمانی و کشورهای اروپا، ایرانیان به جنبش آمدند و به هواداری تبریز برخاستند».


در استانبول، ایرانیان انجمنی به نام انجمن سعادت ایران تشکیل دادند که در حقیقت خود را نماینده انجمن ایالتی آذربایجان معرفی می‌کرد و سرپل ارتباطی بود بین تبریز و نجف و شهرهای اروپا و هر اطلاعی که از تبریز به‌دست می‌آورد به همه جا می‌رساند و خواسته‌های انجمن تبریز را به پارلمانهای اروپا می‌رسانید و از مردم شهرهای مختلف پول و اعانه برای مقاومت تبریز جمع می‌کردند و به تبریز می‌رساندند.


یکی از عواملی که باعث رونق انجمن سعادت می‌شد، پیروزی مشروطه‌خواهان در خاک عثمانی بود که دستآزادیخواهان را برای فعالیت و پشتیبانی از مقاومت تبریز باز می‌گذاشتند. یک عامل دیگر حمایت از تبریز،آزادی‌خواهان و انقلابیون ایرانی در قفقاز بود. هم‌چنین برخی آزادیخواهان قفقازی هم که با روسیه تزاری می‌جنگیدند، به حمایت از مجاهدان تبریز در برابر استبداد فئودالی می‌پرداختند.



یاری‌رساندن ملتهای همسایه


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۲۶: «کسانی از آزادی‌خواهان قفقازی(که جز ایرانی -یعنی غیرایرانی- می‌بودند) به یاوری تبریز شتافتند. ما از آنان آیدین‌پاشا و برادرش ابراهیم‌آقا را شناخته‌ایم که به تبریز درآمدند و از سردستگان گردیدند».


علاوه بر ایرانیان قفقاز، بسیاری از کارگران ایرانی که به حزب سوسیال‌دموکرات روسیه پیوسته بودند نیز داوطلب یاری به مقاومت تبریز شدند.


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۲۷: «کمیته تفلیس ۱۰۰تن کما بیش از گرجیان را آراسته روانه گردانید. اینان… از رود ارس نهانی گذشته خود را به خاک ایران رسانیدند و ناچار گردیدند تا تبریز پیاده از بیراهه روان گردند».


نیروهای گرجی که به تبریز پیوستند، لابراتوار بمب‌سازی همراه داشتند. استفاده از بمب، در جنگ‌ها، در تضعیف روحیه‌ٔ دشمن بسیار تاثیر داشت. تبریز هم‌چنین نیاز به تفنگ داشت و رساندن اسلحه و مهمات برای مقابله با دشمن ضرورت بسیاری داشت.


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۲۷: «در این باره از یک‌سو باهماد(حزب) اجتماعیون عامیون یاوری می‌کرد… کسانی از باشندگان آن از جان خود گذشته از بیراهه تفنگ به تبریز می‌رساندند. یکی از این باشندگان مشهدی اسماعیل میامی بود که با اَنْدِ AND(یعنی مقداری) بسیاری از تفنگ و بمب همراه ۲تن دیگر به تبریز می‌آمد و در میان راه با دست کسان شجاع نظام گرفتار گردید که به مرند برده به زندان انداختند و پس از دیرزمانی او را با شکنجه کشتند».


برخی از بازرگانان قره‌باغی هم با تلاشهای ستارخان، به قفقاز می‌رفتند و تفنگ بسیاری بار کرده و به‌صورت قاچاق به تبریز می‌رساندند.



حمایت روحانیان مترقی از نجف


یک وجه دیگر از حمایت از تبریز و مقاومت ستارخان، از سوی روحانیان ترقیخواه نجف صورت گرفت. حمایتی که تبلیغات مرتجعان مشروعه‌چی و ملایان همدست استبداد را که مشروطه‌طلبان را بابی می‌خواندند، باطل می‌کرد.


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۳۰: تلگرام از نجف: «الیوم همت در رفع این سفاک جبار و دفاع از نفوس… از اَهَمّ واجبات، و دادن مالیات به گماشتگان او از اعظم محَرَّمات، و بذل و جَهد در استحکام و استقرار مشروطیت، به‌منزله جهاد در رکاب امام زمان… است. نَجلِ(یعنی فرزند) المرحوم میرزاخلیل، محمدکاظم الخراسانی… عبدالله مازندرانی».


در آن زمان کشور عثمانی هم مشروطه شده بود و دست مشروطه خواهان در گرفتن حمایت از روحانیان نجف برای تشویق مردم به مقاومت بازتر شده بود. خود این تلگرام‌ها هم باعث می‌شد که بازرگانان ثروتمند پول اعانه به تبریز بفرستند. مقاومت حماسی تبریز و مجموعه‌ این حمایتهای قفقاز و نجف از تبریز باعث شد که تبریز به‌عنوان کانون انقلاب قرار بگیرد.



مشروعیت ملی انجمن ایالتی تبریز


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۳۲:‌ «انجمن ایالتی تبریز در نبودن مجلس شورا، خود را جانشین او گردانیده و این عنوان را به همه جا شناسانید و از همه جا آن را پذیرفته براست داشتند. از این پس تبریز عنوان دیگری پیدا کرده تنها در پی نگهداری خود نبوده در پی آن نیز می‌بود که مشروطه را به ایران بازگرداند».


در همان روزها با دستور انجمن ایالتی تبریز، روزنامه‌‌یی به‌نام ناله ملت راه‌اندازی شد. که به شرح پیروزیهای مردم و مجاهدان و به افشای جنایات استبداد و خیانتها و اعمال جنایتکارانه مرتجعان می‌پرداخت.


سربرگ روزنامه ناله ملت:


بیا که خون شده جاری به‌جای آب به تبریز          به‌حکم شاه و به‌فتوای چند شیخ کذایی


به خلق، حرمت می‌ می‌کنند ذکر، ولی خود    ز خون بیگنهان مست، هر صباح و مسایی


دهند مردم بیچاره را به پنجه جلاد                    نه شرمشان ز پیمبر نه بیمشان ز خدایی


از ششم شهریور جنگ شروع شد.


در یک سو عین‌الدوله با لشکریان دولتی در بیرون تبریز در دشت شاطرانلو اردو زده بود و متحدان او یعنی مرتجعان محله دوچی و سایر مزدوران استبداد و در سوی دیگر، مردم و مشروطه‌خواهان تبریز به فرماندهی ستارخان. یعنی نیمی از شهر با نیروهای دولتی متحد بودند.



جنگ آزادی و استبداد به اوج رسید


انقلاب مشروطیت ایران - م.س.ایوانف ص ۵۳:‌ «روز ۳۰ژوئیه سال ۱۹۰۸(۱۲۸۷شمسی) در گرماگرم جنگ، قونسول روس در تبریز، گزارش می‌داد که “در منطقه توقف حکام قلابی(تحت سلطه نیروهای دولتی) کلیه دکاکینغارت شده. در حالی که در منطقه حکومت ستارخان، دکاکین دست‌نخورده است“ تبریز و حومه آن مستحکم شده بود. شورای جنگی به ریاست باقرخان و ستارخان تشکیل گردیده».


جنگهای سخت بین عین‌الدوله و مجاهدان تبریز در ۱۵ و سپس در ۱۹شهریور به اوج خود رسید.


از ص ۷۴۷ مشروطه کسروی: «حاجی قفقازی که جوان غیرتمندی می‌بود، در پیش همگان دهان به سخن باز کرده چنین گفت: عین‌الدوله که به حکمرانی آذربایجان آمده در بیرون شهر نشسته، پیاپی لشکر گرد می‌کند. ایل‌های شاهسون و قره‌داغ و سواره و پیاده مرندی و کُردان شکاک و جلالی را خواسته و به این همه بسنده نکرده! از تهران و قزوین و زنجان و بختیاری و کیکاوند و پشت‌کوه نیز سپاه بخواهد. و در شاطرانلو لشکر بزرگی آراسته در آرزوی کشتار مردم بی‌دست و پا باشد. ما را از این لشکرها چه باک! این ۳۰هزار سپاه جای خود، اگر ۱۰۰هزار هم باشد ترس نخواهیم کرد و دست از حقوق خود برنخواهیم داشت. ما می‌خواهیم ایران چون دولتهای اروپا نیرومند گردد».


عین‌الدوله در خلال این جنگها باب گفتگو را نیز با سران آزادی‌خواهان باز گذاشته بود تا نیروهایی که از سراسر ایران برای ریشه‌کن کردن مشروطه از تبریز می‌آمدند برسند.


از همه طرف به سوی تبریز روانه بودند که ریشه مشروطه بکنند.


فوج قزوینی به سرکردگی انتصارالسلطان،


سواره و سرباز بختیاری به سرکردگی سالار جنگ،


یک دسته قزاق، از قزاقخانه حکومت.


سواره‌های سنجابی و چکنی.


و سپاه جرّار ماکو نیز سرانجام رسید.


سپاه ماکو در خونریزی شهره عالم بود. در سر راهش به تبریز، روستایی نبود که به آتش نکشیدند! روستایی نماند که مردمش کشتار نشد خانه‌هایی نماند که غارت نشد! وحشت بسیار زیادی در مردم انداخته بودند...


سرانجام روز ۱۹شهریور عین‌الدوله که به سپاه ماکو امید زیادی بسته بود تمامی نیروهای کمکی را با لشکریان خود بر سر مجاهدان تبریز ریخت.


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۵۱: «آدینه نوزدهم شهریور برای تبریز یک روز بسیار سخت و پرهیاهویی بود. امروز دولتیان به‌ زور‌آزمایی بزرگی برخاسته، می‌خواستند به هر بهایی سرآید به شهر دست یابند. همگی به جنگ برخاسته از همه سنگرها گلوله می‌بارانند.


دیوارهای خانه‌ها را شکافته، به سنگرهای ستارخان نزدیک می‌شوند و می‌کوشند که ستارخان را کشته یا از جای خویش بیرون رانند. آواز تفنگها به هم پیوسته چنانست توگویی شهر را از جا خواهند کند».


در تهاجم به محلهٔ امیرخیز تلاش همه‌جانبه‌ٔ قوای دولتی برای تسخیر این دژ تسخیرناپذیر به نتیجه‌یی نرسید و آنها پس از دادن تلفات زیاد مجبور به عقب‌نشینی شدند. در این جنگ‌ها مجاهدان از بمبهایی استفاده می‌کردند که نیروهای دولتی انتظار نداشتند.



ایستادگی قهرمانان و زبونی دشمن آزادی


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۴۹: «کسانی که آن روز در تبریز بودند به یاد توانند آورد آن ویرانی‌ها که (سپاه ماکو) در سر راه خود از خوی تا تبریز کردند. به یاد توانند آورد آن آتش را که در ساوالان افراشتند... به یاد توانند آورد آن ترس و تکانی را که به شهر انداختند، پس از همه به یاد توانند آورد آن سیلی خشم را که از دست مجاهدان خوردند و بازگشتند».


سپاه ماکو در این تهاجم متجاوز از ۳هزار تن بودند. مقاومت دلیرانه‌ٔ مجاهدان در برابر آنها و قوای مهاجم دولتی باعث شد که در پایان روز، شکست فضاحت‌باری نصیب آنها گردد و وادار به عقب‌نشینی شوند. سپاه ماکو غروب آن‌ روز سرافکنده از همان راهی که آمده بودند برگشتند.


شکست ۱۹شهریور برای قوای دولتی و سپاه ماکو، یک شکست تعیین‌کننده بود.



تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۵۷


«دولتیان اندازه‌ٔ نیرومندی مشروطه‌خواهان را دانسته و دل‌افسرده شده بودند… از حرکات رؤسا و سرداران(شاه) امید غلبه و فتح دیده نمی‌شود… برای آقایان! اسلامیه، ثابت شد با کی‌ها پنجه می‌زنند».


پِیآمد این شکست، روحیه‌باختگی اردوی دشمن بود. روز ۲۵شهریور، مشیر‌السلطنه، نخست‌وزیر وقت، عین‌الدوله وسپهدار را به تلگراف‌خانه خواست و از صبح تا شب تلگرام‌هایی بین آنها رد و بدل می‌شد. در همین روز سپهداردر جواب محمدعلی‌ شاه که گفته بود: ”چرا کار را یکسره نمی‌کنید؟” جوابی داد که شاه را به خشم آورد.


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۵۷: «سپهدار گفته است ”کنسول انگلیس می‌گوید: دولت هنگامی که مجلس را بست نوید داد که دوباره بازگرداند و پیشنهاد کرده است که برای رام کردن تبریزیان شاه مجلس را باز کند”».


این سخن به شاه مستبد که مجلس را به توپ بسته بود و آرزوی مستقر شدن استبدادی طولانی را داشت، گران آمد و به سپهدار تلگرام پرخاشی فرستاد.


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۵۷، تلگرام شاه به سپهدار تنکابنی(نصرالسلطنه): «تا این اشرار تنبیه نشوند و پدرشان سوخته نشود دست بردار نیستم!… شما توی اتاق نشسته دست به روی دست گذاشته‌اید، چه باید کرد؟ اگر اردوی ماکو را یکنفر مأمور گذاشته بودید میان آنها بود، ابداً مراجعت نمی‌کردند... در محل شما هستید! باید دست و پا بکنید… فشنگ و تفنگ و گلوله و توپ با ۱۰۰سوار فرستاده شد… تکلیفِ آخری! است! که نوشتم!».



کنارکشیدن سپهدار تنکابنی از قوای استبداد


در اثر این پرخاش و یأسی که از شکست‌های مکرر نیروهای دولتی در سپهدار ایجاد شده بود، سپهدار تنکابنی معروف به نصرالسلطنه، که تاکنون رئیس کل نظام آذربایجان در نظام استبداد فئودالی قاجار بود، از شکست‌دادن مشروطه‌خواهان دلسرد شده و خود را از دستگاه قاجار تقریباً کنار کشید.



تهدید عین الدوله


روز ۳۰شهریور عین‌الدوله برای ستارخان پیغام تهدیدآمیزی فرستاد.


تاریخ مشروطه ایران - احمد کسروی ص ۷۶۸: «اگر از فردا که بیست‌وپنجم شعبان است تا ۴۸ساعت دیگر تفنگ و فشنگ را به کنار نهادند و ارگ دولتی را سپردند، کار خوبی کرده‌اند، وگرنه لشکرهای دولتی به شهر درآمده و آنچه می‌باید درباره‌ٔ گردنکشان خواهند کرد.


وقتی این خبر در شهر پخش شده بود آزادی‌خواهان و مجاهدان به ریشخند می‌‌گفتند: بعد از ۳ماه جنگ، حالا چه جای این اولتیماتوم است. چه جای ۴۸ساعت مهلت است؟ گویا ستارخان گفته بود: «مگر تا امروز شوخی می‌کردید که اکنون می‌خواهید جنگ کنید؟».


این مرحله تعیین‌کننده از جنگهای تبریز و مقاومت دلیرانه مجاهدان و آزادی‌خواهان به دشمن فهماند که برکندن بیخ مشروطه خیال خام مستبدان بوده است. اما آیا اولتیماتوم عین‌الدوله در مردم تبریز تاثیری خواهد کرد؟


پاسخ این پرسش را در نوشته آینده خواهیم خواند.




لطفا به اشتراک بگذارید: