ببخشید که ..... در این سرای شعر

ببخشید که ...دراین سرای شعر


که ازتبسم پنجره و گندمزارهای خرم


عشق متولد می شود دردامان ذوق تان


من از خزان وپاییز می گویم


ببخشید دوستان شاعرم


حال این روزهامان نه در پاسخ احوال زردمان جوابی هست


نه ازدهان های خشک مان شعری تر می تراود


من ازسرزمین مادری ام هیچ ارثیه ای ندارم


بابریده دستانی و کودکانه هایی گریان


آشنا شده ایم


روزی برادرم کمانی خرید و پدر گفت یاد آور آرش است


اما  خیلی بی خیال از آن گذشتیم


مارا یاد ندادند که ملی گرا باشیم


تا وقتی که .‌‌


کدخدای ده ما غریبه ای بیش نبود


حال که همه ی این درد ها این تاول ها


به بلوغ رسیده اند


ودرآستانه ی چهل سالگی .‌‌‌..‌‌


معنای سرود


ایران ایران ایران


خون ومرگ وعصیان را خوب می فهمیم


جرقه ای بود برای استارت درد


تزریق ذره ذره ی  خرافات


جامه ی نو را ازتن درآوردن وچهل تکه پوشیدن از تناقضات ملی و فکری


حال که به خودکشی کودکان رسیده ایم


شرم


پشیمانی


ودستان خالی مان را هیچ ضریحی درمانگر نیست


لطفا به اشتراک بگذارید: