سید علی در خبرگان

«سیدعلی» در خبرگان .  .  .


—------------------—


سیدعلی روزی به جمع خبرگان


گفته بود یک نکته ای در آن میان


قصه بعد از مرگ آن دجال بود


در نظام اوضاع پریشان حال بود


 عده ای گفتند بهر رهبری


ما نداریم جز تو شخص بهتری


چون شنید قند اندرونش آب شد


از گدایی حاکم و ارباب شد


با ریاکاری نخست او ناز کرد


چون امامش با فریب اغازکرد


گفت دارم نقص فنی این حقیر


در امور فقه هستم من فقیر


جسم، ناقص باشد و فِقهَم  ضعیف


وزنه ام در شرع و دین باشد خفیف


در فقاهت دایناسورهایی وزین


خبره تر باشند اندر شرع و دین


گر نمایم حکم آیا نافذ است


یا کلامی کشک روی کاغذ است


من چه گویم ،خون می باید گریست


چون کسی جز من در این هنگامه نیست


پاسخش را داد «اکبر» تند وتیز


غم مخور هستی موقت ای عزیز


اعتراف ناگزیرش آن زمان


توسری گشته برابش همچنان


چون به کرسی ولایت جا گرفت


حُب جاه و کرسی اش بالا گرفت


بیست و هشت سالی گذشت از آن زمان


رهبر و والی بمانده همچنان


گشت، شاه سلطان فقیه بعد از  امام


در رذالت در همان جای ومقام


گرچه در فقه و اصول و شرع و دین


بود در نظم آخوندی کمترین


لیک  در کشتار و در جور فساد


جای پایِ آن امامش پا نهاد


جسم او گر ناقص و معیوب بود


بهر جلادان ولی محبوب بود


مرجع تقلید شد بهر وحوش


این سیه کردار شیخ دین فروش


سهم مردم از نظامش درد  و رنج


سهم باند غالب و مغلوب گنج


سهم آقازاده ویلای قشنگ


سر پناه مردمی در گور تنگ


شرح جرم و جور این شیخ دغل


صدهزاران است در فعل و عمل


ملت اینک در قیام و در خروش


بانگ مرگ بر «سید علی» آید به گوش


داستان شیخک مردم فریب


سرنگونی هست لیکن عنقریت


لطفا به اشتراک بگذارید: