دو تا بسیجی در جنگل

  دو تا بسیجی در جنگل

دو تا بسیجی رفته بودن شكار، اولی از دور يك شير ميبينه، نشونه ميگيره ميزنه… تيرش خطا ميره و ميخوره به دم شيره. شيره هم شاكي ميشه، ميدوه طرفشون كه سرويسش كنه. اولی جنگي ميره بالاي درخت، ميبينه رفیقش همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنه. یارو يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه: برو گمشو ! مگه من زدم؟