در صفیر تلخ.....

 


در صفیر تلخ خبرهای هولناک اجتماعی در ایران، زندگی، خمیده در سایه‌ها می‌گریزد و مرگ در چهار راه‌ها قهقهه می‌زند...


 


در اینجا از لب باران نصیبم جرعه‌ی مرگ است


در اینجا سهم آزادی نصیب بازیِ برگ است


 


در اینجا زندگی هرگز نبُد «آتشگهی دیرنده پا بر جا»


در اینجا آدمی در پنجه‌ی دیو و ددِ فتوا


 


در اینجا دیوها قُدسی و سهم هر فرشته «دار»


در اینجا زندگانی می‌کند کفتارهای مرگ را بیدار !


 


در اینجا سفره‌‌ها را گرگ‌های فقر، سلطانند


در اینجا گندمش، آبش همه در کام شیخانند


 


در اینجا که زمین در زیر پای دیو لرزان است


نفیرِ سینه‌ و سوزِ تنورِ مامِ ایران است


 


س. ع. نسیم

لطفا به اشتراک بگذارید: