خروش خشم گشته ام ! خزر خزر خزر خزر

خروش خشم گشته ام! خزر خزر خزر خزر !

تو را به باد داده اند آی… مرز پرگهر!

وطن كوير لوت شد، دلت كجاست هموطن!

كه بركنی بنای دد، به موج خشم شعله ور

خزر به باد رفته و کویر گشته دشتها

بیا که آتش افکنیم بر بنای ظلم و شر

براي مرز پرگهر، كه عاشقش تويي و من،

به جنگ ديو كين بيا، ز عشق، عاشقانه تر

كه آوريم در وطن زمانهاي زمانه تر

بيا كه شور عشق ما هواي شعله ها كند

بيا كه عزم جزم ما  ارادهي فدا كند

بيا كه چهر كودكان كه شسته شد ز اشكها

 دوباره بشكفد چوگل، ز گل شقايقانه تر

ز رودها روانهتر قيام كن قيام كن!

 به  ارتش شراره ها بيا و ثبت نام كن

 ز شعله پرزبانه تر، ز عشق عاشقانه تر،

ز شعر شاعرانهتر، ز باد بيكرانهتر،

وطن كوير لوت شد، دلت كجاست هموطن!

خروش کن خزر خزر شراره زن شرر شرر

م. شوق