نشسته ایم ووطن ذره ذره میمیرد

نشسته ایم ووطن ذره ذره می میرد

دد پلید، جان وطن را

به پیش چشم های پر از اشک و بهت زده

ذره ذره می گیرد

کجایی ای دل پردرد و خشم طوفانی

کجایی ای شرف شیرگیر ایرانی

کنون که هر کرانه ی ایران ما پر از درد است

چه کار باید کرد

جز آن که کوچه کوچه این خاک خشک و خونی را

پر از خروش و خیزش و جنبش

لبالب از تب کانون شورشی بکنیم

نه

من دگر از دردها نمی نالم

چرا که بعد ازین

به خشم و عزم جوانان شورشی وطن

هماره می بالم

م. شوق