گفتمش شعری سرودم چشمگیر

آورین، همان آفرین است با یک گویش ویژه؟!: ???


گفتمش شعری سرودم چشمگیر


پر ز ایهام و مراعات النظیر


جان به کف با کلهء خر، قلب شیر


تا بخوانم  نزد آن سلطان پیر!


بلکه گیرد پند آن شیخ شریر


بند بردارد از این خلق اسیر


ریش خود خاراند گفتا؛ آورین!


گفتم ای سرچشمهء ایمان ما


 ای بدستت اختیار جان ما


رفته از تو بر فلک افغان ما


ای خبردار از غم پنهان ما


تا شدی ناخوانده تو مهمان ما


رفت بر باد فنا ایران ما


چانه را جنباند گفتا؛ آورین!


گفتم از آمار قتل و اعتیاد


از طلاق و دزدی و فقر و فساد


از رواج کینه و خشم و عناد


از فسون دشمنان بد نهاد


یا که آقازادههای بیسواد


ناله کردم رفته ایرانم به باد


روی برگرداند گفتا؛ آورین!


گفتم از روحانیان نانجیب


از شیوخ فاسد مردم فریب


از قضاوتها و احکام عجیب


ضجهء مظلوم و محبوس و غریب


تیر آه مردمان بی نصیب


نالهء همراه با ام من یجیب


سبحه را چرخاند گفتا؛ آورین!


گفتمش مجلس نشینانت خرند


در بهارستان ملکت میچرند


اهل تقلید و زمیمون بدترند


مثل بز پشت سر هم میپرند


در جهالت یکه تاز و نوبرند


آبروی کشورم را میبرند


ان یکادی خواند گفتا؛ آورین!


گفتمش بنگر دکلها گم شدند


مصرف رجاله های قم شدند


سفره ها بیگانه با گندم شدند


مثل هم روز و شب مردم شدند


مارها هم سفرهء کژدم شدند


راس کشور صاحبان سم شدند


شانه را لرزاند گفتا؛ آورین!


جان به کف بنهاده و رفتم به پیش


با سئوالی ختم کردم شعر خویش


گفتم ای دارندهء انبوه ریش


ای ورای منطق و قانون و کیش


متصل بر تخت قدرت چون سریش


عمر تو باشد زعمر نوح بیش؟!


در جوابش ماند گفتا؛ آورین!


یک نفر آمد کنار من نشست


دست بندی داشت دستم را که بست


گفت ای مولایم از روز الست


گر کنی امضا بر این حکمی که هست


شاعر گردنکش مغرور پست


میشود اعدام بعد از قطع دست


خامه را چرخاند گفتا؛ آورین!!


آورین؛ همان آفرین بی دلیل و بی منطق و از روی نفهمی و نادانی و بیشعوری سلطان خائن و بی بصیرت در نیمه رمضان و در آن دکان تمسخر آمیز معروف اوست...!!؟؟ ???????


لطفا به اشتراک بگذارید: