زندگی در نگاه اشرف

زندگی در نگاه اشرف


اشرف آمد شیروًش در پیش مرگ


او نه دوشادوش، پیشاپیش مرگ


رفت سوی دار خود حلاج وار


دار بر اینگونه زن، کرد افتخار


در خیال آور که در بیدادگاه


او به پشت سر نبودش یک نگاه


«پشت سر» را داده بود او سالها


همسر و فرزند و جمله مالها


پشت سر؟ هان چیست در این «پشت سر»


وقفه ای بگذار اینجا در نظر


زندگی


آنجاست!


با زیباییاش


با همه زیبایی رؤیاییاش


«زندگی زیباست...»


آری، زندگی!


با همه زیبایی و تابندگی


آفتاب و صبح و آبی های روز


کار و شادی، لحظههای دلفروز


داشتن آیندهیی زیبا و شاد


زیستن همواره بر وفق مراد


تابش برق نگاه کودکان


گاه رشد و آرزوهای جوان


شاد دیدن چهرهی فرزند را


چیدن از رخسار او گلخند را


بی خطر، بی درد و داغ و شادمان


کام شیرینکردن از شهد زمان


یک جهان شور است در هر جلوهاش


یک جهان نور است در هر چشمهاش


لیک


اشرفهای این نسل فدا


زندگی را دیده در راهی جدا


ره گشودن از دل شبگیر ظلم


باز کردن حلقهی زنجیر ظلم


ره سپردن سوی آزادی خلق


جان سپردن در ره شادی خلق


آرشان زمانه


رد شدن از خویش و از فرزند خویش


کندن از مهر خود و دلبند خویش


وا نهادن مهر جمله بستگان


جای دادن مهر جمله مردمان


مادر یک تن توانی بود تو


مادر میهن توانی بود تو


عشق بر خویشان توانی داشت تو


عشق بر ایران توانی داشت تو


اینچنین سوداست کار آرشان


آرشان این زمان را ده نشان!


این فدای خود برای دیگران،


این فدا و این نثار بی نشان،


این نه جان در تیر پرّان کردن است؟


آرش تاریخ آیا یک تن است؟


این شعار این زمان میهن است


«آرش ایران این دوران زن است»


باز کن دفتر، شمارش کن کنون


نامهای آرشان غرق خون


تا که در چشمت سوی دیدن بود


نام یلهای زمانه زن بود


اشرف و تهمینه، سیما و سحر


فائزه، سیمین، پریسا و شکر


........


........


خود بیاب این رهگشاییها ز کیست


خود بخوان این جانفداییها ز چیست؟


اینچنین شد زین فدای بیشمار


قلب تاریخ از زنان پر افتخار

لطفا به اشتراک بگذارید: