سازهای شکسته در این شهر

سازهای شکسته در این شهر،


سیمهاشان گسسته در این شهر


نغمه‌ها شد شعار و گریه و جیغ


از گلوهای خسته در این شهر


جغد بر بام خانه می‌گرید


قمری از شاخه جسته در این شهر


شاعران دوختند لب خویش


شعر در خون نشسته در این شهر


قافیه! این غزل کم آورده


وزن از هم گسسته در این شهر


رقص باید به ساز خشمی سرخ


کیست ریزد به کام غمها زهر؟


م. شوق

لطفا به اشتراک بگذارید: