امشب کنار یاد تو، صد خیمه بر پا میکنم
لازم شود تا نیمه شب، این پا و آن پا میکنم
باید ببینم روی تو، تا کم شود دلتنگیام
با هر غزل یک پنجره در دفترم وا میکنم
مکثی کن اینجای غزل! چون چهره ماه تو را
از لابه لای این غزل، امشب تماشا میکنم
گر لشکری مانع شوند، گر میزنی گر میکشی
امشب خودم را زورکی، در قلب تو جا میکنم
بیگانه با دیگران! چون آشنایی با غمت
هر عشق دیگر جز تو را درسینه حاشا میکنم
هیبغض و هیشعر و غزل! این کار هر روز منست
دارم به خود بد میکنم، میدانم اما میکنم
غمهای شیرینت چو قند، عشق تو همچون وسوسه!
منعم کنی یا نکنی، ترک تو آیا میکنم؟!
این میوه ممنوعه را هر شب چه شیرین میخورم
راه زمین را بعد از آن با ناله پیدا میکنم
از هر کجای این بهشت گر بی تو اخراجم کنند
من آدمم با هر غزل، یادی ز حوا میکنم