باران در راه است
باران در راه است
آسمان مغموم است.
آسمان
دلگیر
است.
توده ی ابر سیاه،
ابروهایش
گره و اخم آلود
غصه بر حوصله ی
چشمانم
می ریزد.
وفضا
بی خبر از روزن،
دود انگار
از دلش ،
نا مرئی می خیزد.
قطره ای نم حتا
از دل سرد و سیاهش
بر خاک
بر نمی آویزد.
ومن اما صبور،
دل در گرو
دود و دم بارانم..
آسمان
دلتنگ است،
توده ی ابر سیاه
گره اخم بر ابروهایش.
ومن اما،
خسته هرچند،
انتظار ار چه به تاخیر کشد؛
می مانم.
منتظر می مانم؛
زیرا من
فالگوش
قدم
بارانم.