گرگها

گرگها ❤️

در این بیابان

حکمرانی می کنند !

در میان گوسفندان

روضه خوانی می کنند !

با لباسی از پَر طاووس و خویی چون غزال

گله را

مجذوب رنگ و مهربانی می کنند !

گوسفندان دانش آموزند ،

گُرگان چون مدیر !

از میان گلّه با برخی تبانی می کنند !

از میان گوسفندان

عده ای مبصر شدند !

تا کلاس بی معلم را نگهبانی کنند !

گلّه راضی ، گُرگها راضی ،

رفاقت برقرار !

مبصران در حد عالی پاسبانی می کنند !

گله می زایید و می زایید تا نسلی دگر !

در حریم خانه های گرگ دربانی کنند !

داد زد یکروز  یک بزغاله ای در این کلاس…

چون معلم نیست

مبصرها سخنرانی کنند !

گفت آن بزغاله این شعر و غذای گرگ شد !

تا که گُرگان مبصران را شام مهمانی کنند !

گلّه از آنروز مجبور است

از شب تا به صبح

از کتاب عبرت بزغاله روخوانی کنند !

وای اگر این گلّه

روزی رم کند از یک خروش !

صد هزاران گرگ را در عید قربانی کنند …!