بسیجی!






بسیجیه مهم میشه زیرش خط میکشن، تو امتحان میاد!





یه بسیجیه برای بچه اش لالایی میخونه. بچه اش بعد از یک ساعت میگه : حالا خفه شو میخوام بخوابم.





بسیجیه می ره تظاهرات میبینه شلوغه بر می گرده.





بسیجیه رو می برن شمال شهر برای گشت زنی. یه دفعه می افته تو جوب برای اینکه ضایع نشه صدای قوطی در می اره





بسیجیه داشته گشت میزده. میره جلوی مغازه آینه فروشی، چشمش به آینه می افته می گه ای پدرسوخته من تو رو یه جا دیدم


لطفا به اشتراک بگذارید: