»درد دل «آقا» و «اجلاس لهستان» 


درد دل «آقا» و «اجلاس لهستان»  .  .  .





 





به اصحابش به احوالی پریشان  





چنین گوید عظمای ولایت





ز بس کم داشتیم اندوه بحران





به آن افزوده شد درد لهستان





ذلیل و منزوی مطرود عالم





 ز صدر تا ذیل ، نالان و هراسان 





مثال گاو پیشانی سفیدیم 





به دنیا در جلویِ روسیاهان





هر آنجایی که تخریب و ترور هست





بْوُد جا پای ما آنجا نمایان





به دنیای ترور ام القراییم





فتاوی «امام» پیشینة آن





به هر جای جهان گامی نهادیم





 نداریم نیتی جز فتنه در آن





ز جاسوسی و طراحی کشتار 





به انواع طرق پیدا و پنهان





ز بس صادر نمودیم «انقلابی»





به بغداد و حلب صنعا و لبنان





بر آن بودیم که ایضاً در اروپا





کنیم کاری که هستیم خبره در آن





ولیکن ضعف و کمبود مماشات





ز ما بگرفت بهای کار و تاوان 





خلاصه با چنین حال نزاری





بْوُد در پیش  اجلاس لهستان





هراس از این اجماع جهانی





فکنده حضرت ما را به هذیان





فساد و اقتصاد ورشکسته 





چنین وضع درام و درب و داغان





خروش و انفجار خشم ملت





فضای ملتهب چون دیگ جوشان





هزاران درد بی درمان دیگر





که بگرفته همی ما را گریبان





 قطاری راکه ما در آن سواریم





بُرُد بی دنده و ترمز شتابان





به سوی آن توقفگاه آخر





که نامش سرنگونی روز پایان





  گودرز – دی ۹۷


لطفا به اشتراک بگذارید: