تظاهرات و قيام مردمي ،آزادي زندانيان سياسي –انقلاب ضد سلطنتي . . .
. . . . . . . . . . . .
بدينسان تا سال پنجاه و پنج
كماكان زندان و رنج و شكنج
فضا هم چنان تيره و بسته بود
تحول بسي كند و آهسته بود
ولي پشت آن ظاهر سرد و تار
تكامل همي بود سر گرم كار
بديدند ايران پر التهاب
نهفته در آن شورش و انقلاب
به ناگاه بحث حقوق بشر
به پيش آمد از بهر دفع خطر
كه تا انقلابي نيابد وقوع
مهارش نمايند پيش از شروع
به فرموده مجبور گرديد شاه
اگر خواهد آن مسند و جايگاه
كمي منعطف تر شود بهتر است
زيانش ز سركوب بس كمتر است
به دنبال آن شاه واپس نشست
ز اعدام و شلاق برداشت دست
نه آن شاه بدينگونه بخشش نمود
نه ملت از ايشان خواهش نمود
نه ايشان عطا كرد آن موهبت
نه لطفي نمود از سر مرحمت
كه از جوشش آن همه خون پاك
عقب رفت از صحنه ديگر ساواك
از آن پس فضا كم كَمُك باز شد
زماني دگرگونه آغاز شد
به ديوار سركوبي و اختناق
شكافي عيان گشت از اين اتفاق
ز هر شهر برخاست فرياد خشم
كه تا آن زمان كس نديدي به چشم
بگفتند نفرين بر اين شاه باد
زبيداد او ميهن آزاد باد
بگو ” مرگ بر شاه ” شد يك شعار
به فرباد و با خشم صدها هزاز
بگفتند ، مردم بدون هراس
دگر ترس و بيمي نبود از اساس
همه متحد گشته با يكدگر
به هر شهر و ميدان و در هر گذر
به فرياد گفتند اي رهبران َ
مسلح كنيد خلق را اين زمان
تصاوير و نام شهيدان خلق
همان رهگشا قهرمانان خلق
جوانان آگاه و ميهن پرست
به تكريم بردند بالاي دست
فداكاري اندر ره آرمان
شد انگيزشي بهر نسل جوان
بگفتند اینان به ره شاخصند
به پیکارشان صادق و مخلصند
هم اینان گشودند راه جهاد
به صد افتخار نامشان یاد باد
. . .