تلنگر


تلنگر?





?بچه ها با خیالِ کفش و لباسِ نو،چشمانشان را می بندند





زن ها با فکرِ عوض کردنِ فرش و رنگِ مبلِ جدیدشان،





مردها با محاسبه ی هزینه های شبِ عید و کارهایِ نیمه تمامشان!





اما فروردین که از نیمه بگذرد،





طرحِ فرش و رنگ مبل از مُد می افتد و





کفش و لباسِ نو از چشم،





هزینه ها و کارهای نیمه تمام هم احتمالا تمام می شود!





ماهی ها می میرند و سبزه ها پلاسیده می شوند...





روی دیوارها و شیشه ها باز گرد و خاک می نشیند و





هفت سین ها کم کم جمع می شود...





این هارو گفتم که بدانید،





اگر هفت سینتان یک سین هم کم داشته باشد،ایرادی ندارد!





اگر لباستان فلان مارک و مبلتان فلان طرح هم نباشد،آسمان به زمین نمی آید جانم...





خارج کنید خودتان را ازدورِ این رقابتِ چشم و هم چشمی ها...





شادی هایتان را به این مادیات بی دوام گره نزنید...





بگذارید کودکانمان یاد بگیرند که





سالِ نو چیزی نیست جز حالِ خوبِ کنارهم بودن!





جز وقتی که در کنارِ هم می گذرانیم.





احساسِ خوشبختی داشتن با مادیات هنر نیست،





اگر میانِ همین اندک داشته هایتان هم،





با هم مهربان بودید،بروید و میانِ مردم خوشبختیتان را جار بزنید!





اگر تصمیم گرفتید امسال را بیشتر کنارِهم باشید و بیشتر لبخند بزنید، آن وقت است که





شکوفه های خوشبختی در دلتان جوانه می زند





و حال و هوایِ زندگیتان بهاری می شود...!





لبخند بزنید به ترکِ دیوارتان!





شاید شکوفه ای میانش منتظرِ جوانه زدن باش


لطفا به اشتراک بگذارید: