..... سیل بنیان کن
سیل بنیان کن . . .
پهنه ی ایران پر از سیلاب شد
شهرهای بی دفاع غرقاب شد
برف و بارانی که رحمت آوُرُد
مژده تولید و نعمت آوُرُد
با نزولش خاک را رویان کند
باغ را پر سبزه و ریحان کند
لیکن اندر میهن ما سالیان
از نفوس شوم این نامردمان
حاکمان سارق و سرکوبگر
بدتر از قوم مغول اشغالگر
ملت از جور و جفاشان در عذاب
شهر و ده از نابکاریشان خراب
رود و کوه و جنگل و دریا و دشت
غارت و خشکیده و اشغال گشت
برف و باران سیل ویرانگر شود
همچنان حکام غارتگر شود
کودکان و مادران غوطه ور
در میان سیل در کوی و گذر
دختر ده ساله ای را سیل برد
زین خبرها قلب هر انسان فسرد
مردمی بی خانه و بی سر پناه
روزشان چون طینت شیخان سیاه
خانه های غرق در سیلاب و غم
حاصل چهل سال سرکوب و ستم
شوم تر از سیل در این سرزمین
سلطه شیخ است با عنوان دین
می رسد از راه سیل دیگری
سیل بنیان افکن شورشگری
می رسد غران و کوبنده ز راه
هستی جور و ستم سازد تباه
سیل پرجوش و خروش ملت است
این همان سیل سراسر رحمت است