چه خورشیدهایی سوختند

چه خورشید هایی سوختند

جمشید پیمان،۱۰ ـ۰۴ ـ ۲۰۱۸

به یاد همه ی شهیدان آزادی

چه خورشید هایی

چه خورشید هایی سوختند

تا آسمان

تاریک نماند .

چه خورشید هایی سوختند

تا من

دست تو را

به نوازش چشمم فرا خوانم

تا عشق

رها شود از چنبر دلهره های غربت

و انسان

میان دروغ های باورش

سرگردان نماند.

چه خورشید هائی سوختند

تا باور ماندگاری

در اندیشه ی زمستان بشکند،

تا بهار بیاید

و بر دل من

شکوفه های سرخ بروید

و بر لبم بوسه های سپید ببالند!

چه خورشید هایی

چه خورشیدهایی سوختند

پنهان نمی کنم؛

اندهناک سوختنشانم

و در خیالم

دَردی از خاطره و خون می خلد

و دهانم همه بغضی می شود

فرا روی آسمانی

که از خورشیدهای سوخته ام

سرشار است.

اشکم را امّا . . .

پایان