! وزیر پریشان حال


‌  وزیر پریشان‌حال!





چنین گفتا روای یک‌کلامی





ز اوضاع پریشان نظامی





ز دوران افول استمالت





به دنبالش شروع تلخکامی





وزیر خارجه با حالتی زار





خبر می‌داد ز اوضاع درامی





مسلط بر زبان انگلیسی





ز استیصال می‌داد او پیامی





خوشا دوران شیرین مماشات





چه دوران عزیز و بادوامی





توافقنامه برجام بستیم





شدیم معروف و در کردیم نامی





به ما دادند دلار میلیاردی





ز بس بودیم محبوب و گرامی





بگفتا بنده تام الاختیارم





وزیر خبره و والامقامی





مپندارید که بنده کشک باشم





سزاوارم نباشد این اسامی





منم بلبل زبان شخص«آقا»‌





برای حضرتش باشم غلامی





از این آزادی مجانی و مفت





که در ایران بُوَد چیز حرامی،





بگفتم حرفهای مفت خود را





تقاضای سخن با یک مقامی





بلاهت بود توأم با حقارت





سخنهایش ز روی تلخکامی





دماغ سوخته و حال پریشان





به دنیا داد با ذلت پیامی





ظریفی گفت احوال ولایت





خبردارد ز یک حسن ختامی





زیک‌سو غرق در گرداب بحران





ز سویی شورش و آنگه قیامی





گودرز





پایان


لطفا به اشتراک بگذارید: