?خار خندید و
?به گل گفت سلام
?و جوابی نشنید
?خار رنجید ولی هیچ نگفت
?ساعتی چند گذشت
?گل چه زیبا شده بود
?دست بی رحمی نزدیک آمد،
?گل سراسیمه ز وحشت افسرد
?لیک آن خار در آن دست خلید
?و گل از مرگ رهید
?صبح فردا که رسید
?خار با شبنمی از خواب پرید
?گل صميمانه به او گفت سلام …
?گل اگر خار نداشت
?دل اگر بی غم بود
?اگر از بهر كبوتر
?قفسی تنگ نبود،
?زندگی ، عشق ، اسارت ،
?همه بی معنا بود . . .
پایان