کسی می‌آید


کسی می‌آید





مژده! ای میهن جاوید!  کسی می‌آید





اختر بخت تو تابید‌، کسی می‌آید





تا شود سلسله‌ی  شیخ و شه و شب‌، سپری





به سرای جم و جمشید‌، کسی می‌آید





آسمان شب ظلمانی میهن!  بدرخش! 





از دل چشمه‌ی  خورشید کسی می‌آید





بر سر شاخه‌ی  دلهای خزان برده‌ی  خلق‌،





خنده زد قمری امید:  «کسی می‌آید»





سر برآورد دماوند و افق را پایید‌،





همه شد نعره‌، خروشید: «کسی می‌آید»





چه کسی؟ 





-... سبزتر از برگ و صمیمی تر از آب‌،





طرفه تر از رخ ناهید‌، کسی می‌آید.





علیرضا_خالوکاکایی





از کتاب  «سایه‌ها و باد»


لطفا به اشتراک بگذارید: