سخنانم آزادند
سخنانم آزادند
من آزادم و ترس ندارم
رازی هستم
که نمیمیرد
آوازم تسلیمناپذیر است
پرمعنی در میان تباهی،
من حق مظلومان هستم
که توسط نامردمان
به فروش رسیده،
کسانی که نان روزانه ما را میربایند
و در را بر روی افکار میبندند.
من آزادم و سخنانم آزادند
قیمت نان را فراموش نکنید
دلیل بدبختی مان را فراموش نکنید
و فراموش نکنید آنانی را که در زمان ضرورت به ما خیانت کردند.
من راز گل سرخم
که سالیان رنگش را دوست داشته اند
و بوی خوشش در اعماق دریاها دفن شده
همچون آتش شعلهور شدهام
و آزادگان را فرا میخواند.
ستارهای هستم که در ظلمت میتابد
و خاری در گلوی ستمگران
تندبادی هستم مملو از آتش
روح فراموش ناشدگان
آوای آنانی که نمرده اند.
بیایید
گِل را پولاد سازیم
و با آن عشق نوین سازیم
که پرندهای شود
که سرزمین شود
و باد و باران شود.
من تمام آزادگان جهانم
به مثل گلوله
من تمام آزادگان جهانم
به مثل گلوله.»