بیداد آسمان...


ای غلغله آب در این دشت عطشناک
ای قافله ابر همه پهنه افلاک
ای یورش رگبار به ویرانی ایران
دانی که بسی زخم بود بر تن این خاک
دانی چه کشیده ست ز بیداد دیارم
دارد به تنش از ستم و جور دوصد چاک
افکن شرر صاعقه بر خانه ضحاک
عطر خوش نان نیست در این سفره محروم
بنگر تو به موج غم چشم تر مظلوم
تاراج فقیهان شده این میهن مغموم
نه از تاک نشان مانده اثر هیچ نه از تاک
افکن شرر صاعقه بر خانه ضحاک
ما نیز چو تو خیزش توفنده موجیم
موجی که کنون کاخ ستم را کند آماج
از قافله فوج ستم پیشه حجار
بر جا نگذاریم نه یک خار و نه خاشاک


لطفا به اشتراک بگذارید: