چشمهایم را بگیر...


چشمهایم را بگیر





و تا وقتی که دنیایی دیگر پیش رویم باشد





باز نکن





من در تاریکیها





به دنبال خانه ای روشن هستم





با مادری که در آغوشم بگیرد





با اسباب بازیها





و کتابها و دفترهای مشق





من به دنبال پدری هستم





که صورتش از آتش کوره





نسوخته است





و خواهرم در پشت میزش به من درس می دهد





چشمانم را باز نکنی!


لطفا به اشتراک بگذارید: