مقاومت...
مقاومت
مقاومت می کنم، پس هستم .
این مقاومت مبین اعتبار وجود من و خلق من است.
تو می خواهی همه چیز را اسیر تاریکی و یاس و حرمان بکنی،
من با تو مبارزه می کنم.
می جنگم.
بهایش را می پردازم و تا خشت اخر، بنای حکومت ننگین ظلم و ستم تو را از بن، بر می کنم.
واژگونت می کنم.
دفتر ننگ و جنایت تو را از هم می درم.
حالا بجنگ تا بجنگیم.
با چنگ و ناخن و دندان هم می جنگیم.
با مال و جان و عزیزان و خانمان می جنگیم.
هر چقدر تو امکاناتت زیادتر باشد، من اراده ام قوی تر خواهد بود و آن را بیشتر صیقل خواهم زد.
سر از پا نخواهم شناخت و سرانجام ب هدفم خواهم رسید ...