از چشم عقاب چگونه ...


عقاب داشت از گرسنگی می‌مُرد و نفسهای آخرش را میکشید.





کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیده آهو بودند. جغد دانا و پیری هم بالای شاخه درختی به آنها خیره شده بود.





کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟





اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟





جغد خطاب به آنان گفت:





عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند، از گرسنگی خواهند مرد اما اصالت‌شان را هیچ وقت از دست نخواهند داد.





از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن...!


لطفا به اشتراک بگذارید: