ساقه
نخست رویایی بود، نهان
در گل آتش یک سیگار؛
سیگار نیمکشیدهٔ یک زندانی
نخست تجرد یک دانه
در مشت بیم و امید
محصور ریشههای ستبر
ماند و جنگید
ساقه شد
با ترد سبز سهبرگ
نوشندهٔ جان آفتاب
ماند و جنگید
به دیگر سال
سنبلهای بر ساقه نشست
با هفتاد درشتدانهٔ نوبر
…
وقتی بهار خیمه زد به سینه تشنهٔ دشت
هر دانه شد هفتاد،
هر هفتاد، هفتصد،
هر هفتصد،
هفتاد هزار هفتصد
اینک دریایی است، تکرار ترانه و میلاد
با رنگینکمانی از تداوم خورشید
نخست تجرد یک دانه بود
ناپایداری یک رؤیا در ظلمت.