موشکاف: سلام و صد سلام به دوستان خوب خودم، به بچههای شیر قیام تو تمام شهرهای شورشی. رفقا! امروز اومدم خدمتتون که بگم نه نظام ولایت نه خود عظما از هیشکی حتی از مجاهدین و کانونای شورشی نمیترسه و از هیچی بخصوص از سقوط نمیترسه؛ قرص و قایم هم سرجاش نشسته و به قول هموطنای شیرازی هیچ باکیش نیست… اٍ… چرا منو دراز دراز نیگا میکنین! باور نمیکنین؟ خب شما هم اگه مثل من دْرفشانیهای این آشیخ رو بشنفین، شما هم همین اعتقاد رو پیدا میکنین گوش کنین:
آخوند و ترس سرنگوني
?موشکاف: عرض نکردم اگه شما هم گوش کنین، مشتری میشین؟ جون من از این استدلال حظ کردین؟ مو لای درزش نمیره! واقعاً آ… چطور بندة موشکاف به ذهنم نزده بود که بابا این رژیم سرنگون نمیشه! به این دلیل ساده که 40ساله سرنگون نشده!
به یارو گفتن بابا بزرگت مرد! گفت باور نمیکنم! گفتند چرا؟ گفت به خاطر این که تو 80سال گذشته هیچ سابقه نداشته که بمیره!
اما من نمیدونم همین استدلال ساده رو چرا خود سگ و سیلههای عظما باور ندارن. بفرمایین ببینین چیا میگن و مینویسن:
روزنامه ایران 24آذر 98
شلوغ بازیهای اقشار پایین جامعه شروع شده و تازه اول ماجراست… اعتراضات آبان ماه آنقدر قوی بود که 750 بانک در آن به آتش کشیده شد… در اتفاقات اخیر بیشترین جاهایی که به آتش کشیده شد، بانکها بودند. بعد هم فروشگاههای زنجیرهای بزرگ بود. دلیل این تخریبها میتواند این باشد که مردم بانکها را مراکز اصلی رباخواری تلقی میکنند.
?موشکاف: اوه اوه اوه! بابا این که جماعت بسیجیای سیلیخورده رو پاک زهره ترک کرد! میگه تازه شروع داستانه و اول ماجراست! میگه حالا اقشار پایین جامعه به میدون اومدن که به سختی عادت دارن و اهل جنگن! خب این مال روزنومة دولت روحانی بود، بریم سراغ اون یکی باند، ببینیم اونا چی میگن؟
کیهان خامنهای ـ 24آذر 98
کسی تا ساعتی دیگر به حیات خود امید ندارد. این ماجرا و البته بسیار فجیعتر، پیش چشمانمان در کشورهای عراق و سوریه اتفاق افتاد. موضوع از اعتراضی کوچک آغاز و به سرعت فراگیر شد. تهدید امنیت در ابتدا مانند شعله کبریتی است که کودکی نادان آن را برافروخته است. این شعله با پُفی میمیرد و خاموش میشود. اما چنانچه آن را در جنگلی بیفکنند، مهار آن در حد ناممکن است و تنها زمانی شعلههای آتش فرو مینشیند که چیزی جز دود و تلی از خاکستر به جا نگذاشته باشد.
?موشکاف: د بیاه… کیهان عظما که رو دست روزنومة روحانی بلند شد. به خیال خودش خواسته مردم و بچههای قیام رو از آتیش بترسونه، خودش از ترس داره پس میافته، از جنگل که اگه آتیش توش بیفته حرف میزنه، اما آدرسی که میده آدرس جنگل ولایته که آتیش بهش بگیره، چی میشه!! میخواد به روی خودش نیازه که این آتیش به همونجایی که باید بیفته افتاده و این همه جلز و ولز سگ و سیلههای رژیم وقسم و آیههای اون شیخک که آی مردم نترسین! هول نکنین! واسه همینه! اما به قول شاعر: دیر آمدی ای نگار سرمست! عزت زیاد!