شازده گلابی خواهان دادن فرصت دوم به قاتلان مردم ایران شد
ضمن موضعگیری علیه شعار نه میبخشیم نه فراموش میکنیم: شازده گلابی خواهان دادن فرصت دوم به قاتلان مردم ایران شد ـ ۱۸فروردین۱۴۰۲
خامنهای و قاتلان عمامهدار و بیعمامهٔ او بیاعتنا به قوانین متقن هستی و تکامل، گمان کردند اگر اسامی و مشخصات قربانیان قساوت عریان خود را منتشر نکنند، حافظهٔ ملی آن را به فراموشی خواهد سپرد.
بیهوده پنداشتند که اگر با این دست و آن دست کردن، انکار نمودن، از این بلندگو به آن بلندگو پاس دادن و تکذیب و تأییدهای پیدرپی، برای ایز گمکردن، میتوانند این خون عظیم و جوشان را کتمان نمایند.
اینگونه تصور میکردند که جهان در دوران شتر و کجاوه و کافور و عبا و چاقچور است و رواق گیتی تاریک، تا آنها بتوانند هر دروغ و کژی را به جای راست و راستی بنشانند.
نمیدانستند در عصر ارتباطات حتی چکهٔ شبنمیدر تاریکی خلوت شب بر گلبرگی در سه کنج فراموش یک باغچه، نیز طنین و صدای خود را دارد و قابل انعکاس است. یا میدانستند و به خود میقبولاندند که میتوان حقیقت را تحریف کرد.
چه خامدلانه! انگاشته بودند که گویا میشود و میتوان با شستن شتابناک خونها از کف خیابان و برچیدن دارها و در دستمال پیچاندن ساطورها و تبرهای خونین، نفرت انفجاری را نیز از وجدان برانگیختهٔ مردم ایران شست.
نمیشنوند و نشنیدند
آیا در پژواک صدای سرفههای دردناک آسیه پناهی، که تنها جرمش دفاع از سرپناهش بود مرگ خود را نمیشنوند؟ آیا صدای صیقل خوردن شمشیر انتقام را خیابانهای ایران نمیشنوند که برای فرودی سخت با نیروی کینهای عطشناک، تیز و تیزتر میشود.
آیا...
مطالب مرتبط
نیروهای متمرد از سپاه میخواستند بیت خامنهای را با توپخانه بزنند!
باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد!
خامنهای و قاتلان عمامهدار و بیعمامهٔ او بیاعتنا به قوانین متقن هستی و تکامل، گمان کردند اگر اسامی و مشخصات قربانیان قساوت عریان خود را منتشر نکنند، حافظهٔ ملی آن را به فراموشی خواهد سپرد.
بیهوده پنداشتند که اگر با این دست و آن دست کردن، انکار نمودن، از این بلندگو به آن بلندگو پاس دادن و تکذیب و تأییدهای پیدرپی، برای ایز گمکردن، میتوانند این خون عظیم و جوشان را کتمان نمایند.
اینگونه تصور میکردند که جهان در دوران شتر و کجاوه و کافور و عبا و چاقچور است و رواق گیتی تاریک، تا آنها بتوانند هر دروغ و کژی را به جای راست و راستی بنشانند.
نمیدانستند در عصر ارتباطات حتی چکهٔ شبنمیدر تاریکی خلوت شب بر گلبرگی در سه کنج فراموش یک باغچه، نیز طنین و صدای خود را دارد و قابل انعکاس است. یا میدانستند و به خود میقبولاندند که میتوان حقیقت را تحریف کرد.
چه خامدلانه! انگاشته بودند که گویا میشود و میتوان با شستن شتابناک خونها از کف خیابان و برچیدن دارها و در دستمال پیچاندن ساطورها و تبرهای خونین، نفرت انفجاری را نیز از وجدان برانگیختهٔ مردم ایران شست.
نمیشنوند و نشنیدند
آیا در پژواک صدای سرفههای دردناک آسیه پناهی، که تنها جرمش دفاع از سرپناهش بود مرگ خود را نمیشنوند؟ آیا صدای صیقل خوردن شمشیر انتقام را خیابانهای ایران نمیشنوند که برای فرودی سخت با نیروی کینهای عطشناک، تیز و تیزتر میشود.
آیا...
مطالب مرتبط
نیروهای متمرد از سپاه میخواستند بیت خامنهای را با توپخانه بزنند!
باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد!