طنز عروسکی آقاجون اینا ـ دست فروشی خسرو

دست فروشی خسرو ـ طنز عروسکی آقاجون اینا

من به‌همراه چند نفر دیگه از بچه‌ها برای پیوستن به تجمعات اعتراضی دانشجویان ابتدا به مقابل دانشگاه شریف رفتیم و در تظاهرات شرکت کردیم.

محل درگیری واقعاً قیامت بود. البته در درگیریهایی که داشتیم توسط مزدوران شناسایی شدم و کم مانده بود که دستگیر شوم. ولی چون هوشیار بودم و تشخیص دادم که شناسایی شده‌ام اقدام به جابه‌جایی کردم. ولی آنها هم به دنبالم آمدند تا در نقطه مناسبی مرا دستگیر کنند. ولی من از همین فرصت استفاده کرده و به میان جمعیت برگشتم و خودم را لای جمعیت گم کردم.

من و رفیق‌هایم میزان زیادی از قبل کوکتل درست کرده بودیم و آنها را به صحنه برده بودیم و تبلیغ می‌کردیم. یعنی به همه می گفتم هر کی میتونه کوکتل بزنه بیاد به او کوکتل بدیم که چند نفر داوطلب شدند و کوکتلها را از ما گرفتن و همراه ما بسوی نیروی انتظامی و لباس‌شخصیها آنها رو پرتاپ کردیم که به وسط آنها خورد و چند تا از آنها آتش گرفتن.

در درگیری که همان شب با مزدوران داشتیم آخرش در صحنه پراکنده شدیم و من از دوستانم جدا افتادم و شب ناچار شدم به یک فروشگاهی در آن منطقه برم و تا صبح آنجا استراحت کردم و بعد مجدداً صبح با دوستانم قرار گذاشتیم که به فلکه صادقیه بریم.

 

مطالب مرتبط

طنز عروسکی آقاجون اینا ـ سبزی پلو با ماهی قرمز

معنی خصوصی‌سازی خامنه‌ای؟
لطفا به اشتراک بگذارید: