*یک تکه کارتنم ، مقوایی*

«یک تکه کارتنم، مقوایی»


یک تکه کارتنم، مقوایی


هم فرش و هم لحاف خیابانم


من هم زمین برای کهنسالان


هم آسمان برای جوانانم


آن رنجها که کس نمی بیند


 می بینم و گواهم و می دانم


هم، بستری برای دختر آواره


 هم فرش زیر خواهر و مامانم


یک تکه کارتنم مقوایی


افتاده در مسیر  شما مردم!


گاهی به شکل یک هتل کوچک


گاهی به شکل بالش زیر سر


گاهی به شکل دکة یک تاجر


یک خانه بی حیاط و جدار و در


 یک تکه کارتنم، مقوایی!


 یک تکه درد توی پیاده رو


یک تکه تف به این تمدن و تاریخ


 یک تکه تیغ توی دو چشم تو


لطفا به اشتراک بگذارید: