از پس پرده نگاه کن


از پس پرده نگاه کن,





مثل شطرنجه زمونه,





هر کسی مثل یه مهره,





توی این بازی می مونه,





یکی مثل ما پیاده,





یکی صد ساله سواره,





یه نفر خونه بدوشه,





یکی, دو تا قلعه داره,





یه طرف همه سیاهن,





یه طرف همه سپیدن,





روبروی هم یه عمره,





ما رو دارن, بازی میدن





اونا که اول بازی,





توی خونه من و تو,





پیش پای اسب دشمن,





اون همه سربازو چیدن





ببین امروز هم تو بازی





میون شاه و وزیرن





هنوزم بدون حرکت





پشت ما, سنگر میگیرن





تاج و تخت شاه دیروز,





در قلعه شون نمیشه,





بخیالشون که این تاج





سرشونه تا همیشه,





یادشون رفته که اون شاه,





که به صد مهره نمی باخت,





تاجو از سرش تو میدون,





لشکر پیاده انداخت.





تاجو از سرش تو میدون





لشکر پیاده انداخت.


لطفا به اشتراک بگذارید: