قیام علیه شیخ، ادامه طبیعی قیام علیه شاه ـ هنوز هم زنده است قیام بهمن ماه ـ ۲۱بهمن۱۴۰۱
شاهی که در جریان انقلاب ضدسلطنتی سال۵۷ توسط مردم سرنگون شد، از آنجا که پس از کودتای ارتجاعی استعماری ۲۸مرداد سال۳۲ دیگر تماماً یک عنصر دستنشانده خارجی بود، و هیچ تکیهگاهی در داخل کشور و در میان تودههای مردم برای خودش در چشمانداز نمیدید باید پیوسته در این فکر میبود که برای جلوگیری از خیزشهای انقلابی مردم راهکارهایی پیدا کند.
سرکوب در تمامی زمینها، سیاست کلی شاه در رابطه او با مردم بود.
شاه مانند پدرش تمامی احزاب را منحل کرد و سپس ایران را به ورطه دیکتاتوری تکحزبی انداخت.
شاه رادیو تلویزیون را به ارگان خصوصی دولت و دربار تبدیل کرد.
تمامی مطبوعات و رسانههای غیردولتی را بست و یک سانسور عظیم بر فضای رسانهیی ایران مسلط کرد.
در دیکتاتوری شاه، سانسور آنچنان گسترده بود که وقتی در سال۱۳۵۶ زمام دیکتاتوری از دست شاه خارج شد، مردم تا بهمن۵۷ بیش از یازده میلیون جلد کتاب جلدسفید (که اسم مستعار کتابهای ممنوعه بود) در ایران منتشر کردند!
شاه فقط مقاماتی را تحمل میکرد که «دستبوسش» باشند درست مانند خمینی.
شاه که باید صرفاً یک مقام تشریفاتی میبود، استقلال قوای سهگانه را که از بنیادهای قانونی نظام مشروطه بود زیرپا گذاشت؛
از قوه مقننه و مجلس شورا، فقط یک پوسته بیارزش نمایشی با حضور عوامل خودش باقی گذاشت. (چیزی شبیه مجلس شورای آخوندها)
شاه از قوه مجریه و دولت هم به یک نخستوزیر دستنشانده در حد گماشته اکتفا کرد که فقط و فقط فرامین او را اجرا کند، درست مانند آنچه که ولیفقیه در دیکتاتوری آخوندها با رئیسجمهورش میکند.
از قوه قضاییه هم نهادی درست کرد که صرفاً به نفع دربار و طبقه حاکم حکم صادر میکرد.
شاه تمامی انجمنهای مردمنهاد را منحل و غیرقانونی اعلام کرد.
تمامی انجمنهای زنان را مانند پدرش بست و صرفاً یک سازمان زنان حکومتی به سرکردگی خواهرش اشرف پهلوی ایجاد کرد که هیچ ربطی به زنان ایران نداشت.
شاه مانند پدرش مخوفترین زندانهای ایران را ساخت و آنها را از جوانان آزادیخواه پر کرد.
مطالب مرتبط
بعد از سوختن اصلاحات: سلطلنت سوپاپ اطمینان حکومت آخوندی
سلطنت بنیاد وابستگی و فاشیسم در ایران