۴ خرداد سالگرد شهادت بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران به دستور شاه خائن - قسمت سوم

مسعود رجوی-۳ خرداد ۱۳۹۱

امروز در آستانه چهار خرداد هستیم. چهل سال از شهادت حنیف کبیر و دیگر بنیانگذاران سازمان محسن و بدیع زادگان و یاران صدیق اونها، محمود عسگری‌زاده و رسول مشکین‌فام می‌گذرد، چهل سال است که از پیکر مجاهدین بی‌دریغ خون می‌چکد. رود جاری دوران، نسل بی‌شما ران و صدهزاران، و حالا اشرف سر نهاده به پیمان با توان گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوه‌ناک فروتنی، توان جلیل به دوش بردن بار امانت، بله من و شما به‌گفته اون شاعر به هیأت ما زاده شدیم، به هیأت پرشکوه انسان، تا شرایط خود را بشناسیم و جهان رو به قدر همت فرصت خودمون معنا بدهیم. من یادم هست که در بحثهای تکامل و تبیین جهان محمد آقا حنیف بنیانگذار خیلی آیات آل عمران رو درباره خلقت و آفرینش روش تأکید داشت. اجازه بدهید که به همین مناسبت امروز رو با اون آیات به یاد حنیف کبیر شروع بکنیم.

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لآیاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ {۱۹۰}

در داستان تکامل، در آفرینش زمین و آسمانها، در شب و روز و اختلاف شب و روز در جریان تکامل لآیاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ اینها همه نشانه‌هایی است علامتهایی است برای خردمندان و ژرف نگران، خردمندان و ژرف نگران، کسانی که به لب مطلب، به روح و جوهر اون به عمقش راه می‌برند.

الَّذِینَ یذْکرُونَ اللّهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلَی جُنُوبِهِمْ

اونهایی که ایستاده و نشسته یا بر پهلو و درازکش به هسته و جوهر هستی به سمت و سو و روح و مفاد اون می‌اندیشند، به توحید به یگانگی و به خدا به ارزشی متعالی فراتر از زمان و مکان به سمت و سو وَیتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ می‌اندیشند و فکر می‌کنند در آفرینش آسمانها و زمین و خودشون، به داستان تکامل، به آنچه نبود و بود شد. و به آنچه که بود و تکامل پیدا کرد. به آنچه که هست و آنچه که خواهد بود و خواهد شد. نتیجه: نتیجه این ژرف‌نگری، نتیجه رفتن به عمق، نتیجه این اندیشمندی، که خصلت ویژه انسانیست، آگاهی به این روح و جوهر و پیام اصلی است:

ربنا ما خلقت هذا با طلا. بارخدایا، ای تکامل بخش، این باطل، بیهوده، تباه، رو به نزول و تکرار مکررات نیست، دور باطل نیست. دور باطلی در کار نیست، سبحانک، منزهی تو، از این‌که ما را در دور باطل گرفتار کرده باشی.

بسیار منزه و برتر و بالاتر از این هستی که آفرینش رو، خلقت رو، بی‌سمت و سو و بیهوده و تباه، به جریان انداخته باشی، سبحانک، پس درست به همین دلیل، وقتی که یک سمت، رو به بالا و تکامل و تعالی و پیشرفت است، جهت معکوس اون هم هست.

فقنا عذاب النار، پس ما را از اون سمت، از سمت انحطاط و تباهی، از سمت آتش و دوزخ، از سمت تیره‌بختی، نگه‌دار و حفاظت کن.

ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته، و گواهی می‌دهیم خدایا که، آن کس را که به جهنم میبری، خیلی خوار و خفیفش کردی. چرا که گوهر انسانی خودش رو، مهر ابطال زده است.

وما للظالمین من انصار، درسته که ستمگران و سرکوبگران هر چه می‌خواهند، می‌کنند و به هیچ حساب و کتابی قائل نیستند، اما درست برخلاف اونها و خواسته اونها، و عملکرد اونها، در جریان تکامل هیچ نصرت و یاری ای بر اونها نیست، در سمت درست قرار نگرفته‌اند، بعکس، خواری و خفت و تباهی، دستاورد نهایی اونها خواهد بود.

ربنا اننا، سمعنا منادیا ینادی للایمان. پس خدایا پیام را شنیدیم. شنیدیم ندادهنده، منادی و بانک دهنده‌یی رو که ندا و فراخوان می‌داد به آرمان، به ایمان، به آینده و به اون سمت و سویی که تو معین و مقرر کرده ای.

ان آمنو بربکم، که بگروید به پروردگار تکامل بخش خود، و جهت و راهی که او تعیین کرده.

فامنا، حاضر، حاضر، ایمان آوردیم.

ربنا فاغفر لنا ذنوبنا، پس کم و کسریها و گناهانمون را ببخش.

و کفر عنا سیئاتنا، زشتیها و بدیهای ما را، با خوبیها و پاکیزگی ها و مجاهدتی که در راهت می‌کنیم بپوشان.

و توفنا مع الابرار، در شمار نیکان، ما را بمیران. دفتر ایام ما را در شمار نیکان نهایتاً ببند.

ربنا وآتنا ما وعدتنا علی رسلک. پس بده خدایا بده. محقق کن، اون وعده‌یی رو که به رسولان و پیام آورانت دادی. وعده پیروزی و رهایی و رستگاری.

ولا تخزنا یوم القیامه

سرافکنده و خوار و حقیر مدار مارو در روز بازپسین، در اون قیام بزرگ هستی شناسانه، انک لا تخلف المیعاد، تو خلف وعده نمی‌کنی تو هرگز پیمان را نمی‌شکنی، فستجاب لهم ربهم، پس خدا اجابت کرد. وقتیکه آنها گرویدند و ایمان آوردند و حاضر گفتند وقتی عزم جزم کردند که با مجاهدت و نیکی، زشتیها را نه فقط از خودشون بلکه از جمع و جامعه شون هم بزدایند او اجابت کرد، انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکری او انثی بعضکم من بعض، بله به تحقیق من (خدا) ضایع نخواهم کرد بی‌نتیجه نخواهم گذاشت، عمل هیچ عمل کننده‌یی از شما رو، در صورتی‌که پای حرفهای خود بایستید و عمل کنید در اینصورت هرگز ضایع نخواهم کرد عمل هیچ عمل کننده‌یی از شما رو من ذکر او انثی مرد و زن بعضکم من بعض این یکی و اون یکی فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِیارِهِمْ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُکفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ، اونهایی که از خانه و خانواده و شهر و دیار خودشان هجرت کردند یا رانده شدند از دیار و کشور خودشان از خانه و کاشانه خودشون وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی، در راه من آزار دیدند شکنجه شدند رنج بردند سختی کشیدند، و قاتلوا و قتلوا، جنگیدند، کشتند و کشته شدند بله این‌رو هرگز ضایع نمی‌کنم از روز اول تا روز آخر مرد یا زن این یکی یا اون یکی البته که لأُکفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ، البته که کم و کسریها، بدیها آلودگیها زشتی‌هاشون را تغییر می‌دهم، جبران می‌کنم و سرانجام آنها را به بهشت برینی با جویبارهای روان وارد خواهم کرد. ثَوَاباً مِّن عِندِ اللّهِ پاداشی از جانب خدا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ {۱۹۵}، بهترین و زیباترین ثواب و پاسخ و نتیجه در نزد خداست پس، لاَ یغُرَّنَّک تَقَلُّبُ الَّذِینَ کفَرُواْ فِی الْبِلاَدِ {۱۹۶} مبادا این دود و دم، این بالا و پائینی‌ها این ژست و ادا و اطوار مرتجعان حق ستیز در این یا اون کشور در این یا اون دیار مبادا که این شما را بفریبد و مرعوب یا مسحور کند، مَتَاع قَلِیل گذرا است ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ {۱۹۷} سرانجام اینها آتش است و جهنم و چه بد جایگاهی رو در پایان این مسیرشان برای خود تعبیه کرده‌اند و چند آیه بعد، یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ

ای کسانی که شما ایمان آورده‌اید و صاحب آرمان هستید حساب شما فرق می‌کند، یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ {۲۰۰} شما می‌باید

بردباری و خویشتنداری و شکیبایی پیشه کنید. شما باید ارتباطات خودتان را، رابطه خودتان را تقویت کنید. شما می‌باید بر آمادگی خود برای پیکار بیافزایید. و اتقوا الله

و فقط تقوا و خشیه او را داشته باشید. لعلکم تفلحون. این راز و رمز و کلید پیروزی و رستگاری است.

کارزار آزادی، شماره۶، خوشا که اشرف و مجاهدانش در نوشته‌هاشون. در طومارهاشون، در نشست هاشون، در تصمیماتشون بر آن شده‌اند که بر حداقل‌های حقوق انسانی و قانونی خود سفت و سخت و محکم و استوار بایستند. مبارک و گرامی.

 

داستان مجاهدین، داستان شگفتی است، شاه و شیخ و به‌خصوص شیخ از هیچ چیزی کوتاهی نکردند، آن چنان که اپورتونیستها بر سر میراث حنیف پس از شهادتش، سازمانش رو منهدم کردند، متلاشی کردند، بنیانگذاران ما رو تیربارون کردند، در شب ۳۰فروردین، چندین بار گفتم، ۳۰فروردین ۵۱، که آخرین دیدار در حضور دژخیم زندان اوین، سردژخیم زندان اوین من خودم با محمدآقا داشتم، چون بحث اعدام خودمون بود، گفت که چه خواستهیی داری، گفتم که می‌خواهم محمد آقا رو ببنیم، و اون رو آورد و بعد هم سعید، سعید بنیانگذار رو خواستم، اما به بهروز علی باکری که رسیدم گفت که نمی‌شه، نگو که شبانه در راه اعدام است و تیرباران، همون جا فهمیدم که در یک توطئهیی در حالی که به ماها یعنی اعضای پایینتر مجاهدین حکم اعدام داده بودند، در دادگاه اول عمداً به بنیانگذار سازمان حبس ابد داده بودند، این هم از ترفندهای ساواک بود، که در روز ۴خرداد براش نقطهٔ پایان گذاشته بود، رژیم فکر می‌کرد که وقتی بنیانگذاران به‌شهادت برسند دیگه نسل اونها منقرض خواهد شد دیگر خبری از مجاهدین و اثری از اونها نخواهد بود درست معکوس شد و حالا ۴۰سال گذشته که هر روزش با ترفندی و توطئهیی و حملهیی و تهاجمی همراه بوده است، الحق و الانصاف مجاهدین هم از پا ننشسته‌اند و گام‌به‌گام خود رو در مسیر پیشرفت و تعالی ارتقا دادهاند قرارمان بر این بود از زمان انقلاب مریم از سال۱۳۶۴ که هر چقدر چاه باطل عمیقتره، قلهٔ حق رو بالا و بالاتر ببریم، و اینو مریم با انقلابش محقق کرد. یک شبی پروانگان جمع آمدند، در مضیفی طالب شمع آمدند، داستان پروانه‌ها که یادتون هست، به‌دنبال شمع می‌گشتند و توصیفاتش

شد یکی پروانه تا قصری زدور در فضای قصر دید از شمع نور بازگشت و دفتر خود باز کرد، وصف او در خرد فهم آغاز کرد،

یکی شمع رو از دور دید و بازگشت و به توصیف نشست.

ناقدی کو داشت در مجمع مهی، گفت او را نیست از شمع آگهی،

مسئول اون نشست گفت قبول نیست، نه این‌که توصیفاتش غلط باشه، اما نمرهاش قبولی نیست هنوز،

شد یکی دیگر گذشت از نور در خویشتن بر شمع زد از دورتر

پرزنان در پرتو مطلوب شد، شمع غالب گشت و او مغلوب شد،

بازگشت او نیز مشتی راز گفت از وصال شمع شرحی باز گفت،

این یکی هم برگشت چون یک مقداری مسافتی مدت زمانی بیشتر رفته بود و او هم توضیحات خودش رو داد، ولی آخه تا به آخر نرفته بود،

ناقدش گفت این نشان ای عزیز هم‌چو آن دیگر نشان دادی تو نیز.

گفت خوب نشانه‌هایی که داده‌ای حرفهایی که زدی بیش یا کم مثل قبلی بود البته این‌که بیشتر رفتی ومسافت بیشتری طی کردی تا نوبت رسید به دیگری به آخری،

دیگری برخاست می‌شد مست مست پایکوبان بر سرآتش نشست

دست و گردن گشت با آتش بهم خویش را گم کرد با او خوش به هم

چون گرفت آتش ز سرتا پای او سرخ شد چون آتشی اعضای او

ناقد ایشان چو دید او را ز دور شمع با خود کرد همرنگش زنور

این یکی پروانه خودش بخشی ازشمع شد

گفت این پروانه درکارست و بس پس چه داند اوخبرداراست و بس

تا نگردی بی‌خبر از جسم و جان کی خبریابی زجانان یک زمان

این خلاصه داستان مجاهدین در این چهل سال هست چهل سالی که از شهادت بنیانگذاران می‌گذرد داستان صدق و فدا داستان آنکس که پایکوبان بر سرآتش نشست.

راستی این ماه همان ماهی است که ۱۷ژوئن سال۸۲هم به‌خاطردارید ۲۷خرداد بود عجبا که وقتی درتونس فتیله تغییر و سرنگونی حاکم آنجا روآن مرد آزاده تونسی با به آتش کشیدن خودش روشن کرد جهان و سران دولتها از جمله آقای اوباما او را بدرستی ستایش کردند هر چند که نقطه عزیمت یک نارضایتی صنفی مربوط به کسب‌وکار بود

...

اما رسم روزگار را بنگرید که در آن زمان در سال۸۲ مجاهدین را که بر سرآرمان آزادی مردم ایران به چنین مقاومتی برخاسته بودند با بدترین الفاظ نکوهش کردند محکوم کردند محاکمه کردند برای این‌که به گردن مریم بیندازند. داستان پروانگان که عطار به بهترین صورت آنرا بیان کرده و الآن مقداریش را خوندم همان داستان فدای بیکران مجاهدین و

 

قهرمانان اشرف و بردیا که ۶۵روز است هنوز جسد او را هم مثل خواهر مجاهد زهرا مهرصفت که ۵ماه تحویل ما ندادند ۶۵روز است که جسد را هم تحویل نداده‌اند شگفتا که مجاهدین حالا با جسدهای بیجانشان هم می‌جنگند عین شهدای ۱۹فروردین که چهل روز بعد از شهادت باز هم با پیکرهای بی‌جان جانانه‌ترین رزم رو نقش آفرین شدند، درود درود درود

 

اگر که هدف تسلیم مجاهدین هست هیهات مناالذله ولو که تمام شون سر به دار بشوند

 

بقول عطار به‌قول شیخ عطار این ذل و ذلت چیست ذل چیست؟ زیر پای سگ چو خاک افتادن است من ترجیح می‌دهم که این‌طور بخوانم زیر پای سگ چو خوک افتادن است، این به مجاهدین نیامده، در هر کجا که باشند، در هر کجا که باشند در کهریزک و اوین و گوهردشت یا اشرف و لیبرتی و هر جای دیگر جهان

زیر پای سگ چوخوک افتادن، این کار مجاهدین نیست،

 

با هرکس که طرف شدید فقط یک جمله بگویید و به آن کفایت کنید پیام این است به مردم ایران در سراسر میهن اشغال شده به جوانان این میهن و هم‌چنین به افراد و محافل و جریانهای سیاسی

بگویید مرگ براصل ولایت فقیه - زنده باد ارتش آزادی تا رستگارشوید

 

الآن از زمان مصدق دهه‌ها گذشته و به یمن وجود حنیف و سازمانش و آرمانش، و به یمن مریم و انقلابش، صحنه و تاریخ و آسمان ایران با مجاهدینی مرصع شده است که به‌قول قرآن اگر تمامی ثروت جهان رو هم خرج می‌کردی، ما به ازای اونها رو نمی‌شد یافت یا خرید.

بگویید مرگ براصل ولایت فقیه، زنده باد ارتش آزادی –رستگار می شوید

لطفا به اشتراک بگذارید: