پیک شادی کامل ۴اسفند۱۴۰۱
پیک شادی کامل ۴اسفند۱۴۰۱
اخیراً سلطنت جویی ز حسرت
کلامی گفت در اوج بلاهت
من آن هستم که چندی پیش گفتم
منم مشتاق و بیتاب وکالت
که تا راهی برایم باز گردد
شوم شایان «ساپورت» و عنایت
نشانندم به تخت پادشاهی
شوم فرمانروا شاه جوانبخت
از این شاهزاده و شاه مجازی
شوم شاهنشهی در واقعیت
اتوبوسی کنون مجانی و مفت
شده آماده بیهر رنج و زحمت
«همه با هم» سوار این اتوبوس
بیایید تا رویم سوی ولایت
منم راننده و تصدیق دارم
شوم از چند جایی هم حمایت
به مقصد میرسانم کاروان را
در این ره میشوم هر آن هدایت
به این عالیجناب شورشگری گفت
ز روی تیز هوشی و درایت
کمی «دیر آمدی ای یار سرمست»
چه با کارت اتوبوس یا وکالت
گذشت آن روزگار میوه چینی
زمان غدر و استبداد و غارت
که چون «جمبوجت» مجانی شیخ
ز راه آید اتوبوس رذالت
خیابان است و شورش چاره کار
سلاح آتشین در دست ملت
سرافرازی از آن خلق ایران
نه شاه و شیخ گوید با شجاعت
کرد «سرداری» بدینسان عر و تیز
با شما هستم «جوانان عزیز»
در خیابانها میایید بیش از این
شد جهنم بهر ما این سرزمین
گشتهاید دیگر تحمل ناپذیر
کردهاید اعصاب را خرد و خمیر
از چه رو کار «شرارت» میکنید
دشمنی با این ولایت میکنید
گرچه میباشید ناچیز و قلیل
کردهاید ما را ولی خوار و ذلیل
طاقت ما طاق شد از «اغتشاش»
گشته «آقا» اقتدارش آش و لاش
«اغتشاشات» روز پایانش رسید
آشکار یا شکل پنهانش رسید
روز پایان است بر این ماجرا
حکم من این است بیچون و چرا
مطالب مرتبط
پیک شادی کامل ۲۷بهمن
«اتوبوس مجانی»!
اخیراً سلطنت جویی ز حسرت
کلامی گفت در اوج بلاهت
من آن هستم که چندی پیش گفتم
منم مشتاق و بیتاب وکالت
که تا راهی برایم باز گردد
شوم شایان «ساپورت» و عنایت
نشانندم به تخت پادشاهی
شوم فرمانروا شاه جوانبخت
از این شاهزاده و شاه مجازی
شوم شاهنشهی در واقعیت
اتوبوسی کنون مجانی و مفت
شده آماده بیهر رنج و زحمت
«همه با هم» سوار این اتوبوس
بیایید تا رویم سوی ولایت
منم راننده و تصدیق دارم
شوم از چند جایی هم حمایت
به مقصد میرسانم کاروان را
در این ره میشوم هر آن هدایت
به این عالیجناب شورشگری گفت
ز روی تیز هوشی و درایت
کمی «دیر آمدی ای یار سرمست»
چه با کارت اتوبوس یا وکالت
گذشت آن روزگار میوه چینی
زمان غدر و استبداد و غارت
که چون «جمبوجت» مجانی شیخ
ز راه آید اتوبوس رذالت
خیابان است و شورش چاره کار
سلاح آتشین در دست ملت
سرافرازی از آن خلق ایران
نه شاه و شیخ گوید با شجاعت
کرد «سرداری» بدینسان عر و تیز
با شما هستم «جوانان عزیز»
در خیابانها میایید بیش از این
شد جهنم بهر ما این سرزمین
گشتهاید دیگر تحمل ناپذیر
کردهاید اعصاب را خرد و خمیر
از چه رو کار «شرارت» میکنید
دشمنی با این ولایت میکنید
گرچه میباشید ناچیز و قلیل
کردهاید ما را ولی خوار و ذلیل
طاقت ما طاق شد از «اغتشاش»
گشته «آقا» اقتدارش آش و لاش
«اغتشاشات» روز پایانش رسید
آشکار یا شکل پنهانش رسید
روز پایان است بر این ماجرا
حکم من این است بیچون و چرا
مطالب مرتبط
پیک شادی کامل ۲۷بهمن
«اتوبوس مجانی»!