حقیقت ایرانی ـ گزارش اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران و کاندیداتوری مسعود رجوی ـ قسمت دوم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم- قسمت دوم 

کلماتی که در این آتش میسوزند، تنها کلماتی مرکب از حروف نیستند.

آنچه بطور واقعی میسوزد، اعتماد و آینده وآزادی میهن و مردمی است

که پس از صدسال مبارزه برای آزادی، اینک دچار یک فتنة بزرگ شده است.

دوستان سلام! در حلقه های گذشتة این سلسله برنامه،

گزارشی رو پیرامون اولین انتخابات ریاست جمهوری میهنمون، و کاندیداتوری مسعود رجوی شروع کردیم.

در اون برنامه،  از خُلف وعدة خمینی و از پشت پازدن به قولها و زیر پا گذاشتن خواستهای مردم گفتیم.

اینک ادامه گزارش:


آنچه میسوزد، «چرا»هایی است که حاکمیت نشسته بر کرسی انقلاب، به آن پاسخ نمیدهد.

محمد حیاتی: هر روز، تیترهای نشریة مجاهد اون زمان، موجی از تأسف رو در آدم بر میانگیخت.

همه چیز گویای به بندکشیدن آزادی و تشدید و تحکیم فزایندة سلطة یک دیکتاتوری جدید بود

آنچه میسوزد هشدارهایی است که مجاهدین نسبت به آیندة جامعه میدهند.

به موازات گسترش سرکوب اقشار مردم، رژیم خمینی در مطبوعات و رادیو تلویزیون نیز اختناق را حاکم می‌کرد

و حمله به دفاتر مطبوعات و تصفیه دست اندرکاران رسانه‌های عمومی را با سرعت پیش می‌برد.

بهای بازگرداندن اعتماد اما، خون بود


هر روز شهید, چندین مجروح و صدها مضروب از هواداران مجاهدین در سراسر کشور،

مقدمه پرداخت بهای سنگین آزادی بود، پرداخت بهای اصلی هنوز در راه بود.

محمود عطایی:


اگر این نسل ماهیت حاکمیت جدید رو خوب شناخته بود، خمینی هم بخوبی اونها رو شناخته بود و

فهمیده بود که لازمة استقرار حاکمیت ارتجاعی و بلامنازع خودش، از دور خارج کردن نیروهای مردمی و در رأس همه مجاهدین بود.

خمینی برای  از دور خارج کردن نیروهای مردمی، علاوه بر چماقداری و سرکوبی، یک وسیلة شاید کارآتر هم داشت.

دجالگری. یک چشمة از این دجالگری که بسیاری را نیز به دام انداخت، در آبان ۵۸ به اجرا گذاشته شد:

۱۳ آبان ۱۳۵۸ اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری اعضای آن.

 

محمد سادات دربندی:


رژیم با این بحرانسازی، و انحراف افکار عمومی، از یکطرف می‌خواست قانون اساسی ولایت فقیه را به تصویب برساند،

و از برپایی یک قانون دموکراتیک شانه خالی کنه.، از طرف دیگه با ایجاد این بحران، جو سیاسی را بدست بگیرد

تا بتونه ارگانهای سرکوبگر ارتجاعی رو علیه نیروهای انقلابی ومردم شکل بده.

 

نقشة خمینی بوسیلة دانشجویان پیرو خط امام  پیش رفت.


و با بهانه کردن باصطلاح اسنادی که از سفارت بیرون میدادند،

یک موج تبلیغات گسترده علیه دولت بازرگان و باصطلاح سازشکاری او براه انداخت.

به این ترتیب خمینی دولتی را که زمانی خود برای به گردش‌درآوردن چرخهای حکومتش به آن شدیداً نیاز داشت

و به آن لقب دولت امام زمان داده بود ساقط کرد.

اما این نقشه که بسیاری را فریب داد و به دنبال خود کشاند، در مورد مجاهدین، با شکست روبرو شد.

عذرا علوی طالقانی:


در این میان تنها یک نیرو یعنی مجاهدین فریب این دجالگریهای خمینی را نخورد،

و نقشة خمینی را که عبارت از  اینکه میخواست سلطه ارتجاعی و سرکوبگر خود و استقرار دیکتاتوری مذهبی خواند.

عباس داوری:


این فقط  رهبری مجاهدین یعنی مسعود بود که تشخیص دادند

که خمینی که با این خیمه شب بازی میخواهد حکومت ولایت فقیه و ارگانهای سرکوبگرش را مستقر کنه،

در قدم بعدی تیغش را برای سرکوبی آزادیها و مردم و پیشتازانشان، آماده میکند و

مجاهدین برای مقابله با این توطئة خمینی،  علاوه بر افشاگریهای سیاسی، رهنمود تشکیل میلیشیا را هم دادند..

 

به این ترتیب، آن نیرویی که  سد راه خمینی، برای تحکیم یک دیکتاتوری تازه شده بود،

با نیروهای آگاه کنندهٴ متشکلی به نام میلیشیا تجهیز هم شد.

گام بعدی مواجهة خمینی با مجاهدین، فرا رسید.

قانون اساسی:

 

عباس داوری:


قانون اساسی که خمینی میخواست به تصویب برسونه، قانونی بود که درش ولی فقیه، حاکمی مطلقالعنان است

که اختیارت نامحدودش، که تنها با اختیارات شاه در یک نظام استبداد مطلقه قابل مقایسه است،

توی اون قانون ولی فقیه در مقابل هیچ ارگانی و هیچ کسی پاسخگو نبود.

بنابراین ما به این نتیجه رسیدیم که هرچه بهاش باشه بپردازیم اما بر این قانون اساسی صحه نگذاریم.

به این ترتیب، باز خمینی همان نیروی مدافع مردم را در مقابل اهداف خود دید..

روز ۲۳ آبان ۵۸ مجاهدین خلق ایران با ارسال یک تلگراف فوری به مجلس خبرگان,

انتخابات قانون اساسی رژیم ولایت فقیه را تحریم  کرد و

خواستار یک قانون اساسی با تصریح بر اصل  حاکمیت مردم و تضمین آزادی همه احزاب و گروهها

تا مرز قیام مسلحانه و اعاده حقوق همه ملیتها و اقوام ایران شد.

مجاهدین از این پیشتر اعلام کرده بودند که چیزی تحت عنوان ولایت و حاکمیت آخوند

یا بقول پدرطالقانی  استبداد زیر پرده دین برسمیت نمیشناسند.


مجاهدین همچنین در سرمقاله نشریه مجاهد گفته بودند که پیام اسلام رحمت و رهایی و نفی استبداد و استعمار و استثمار است و

بنابراین عبا وعمامه و ریش و تسبیح نمیتواند دلیل اسلام و فقاهت و مبنایی برای حاکمیت و ولایت  محسوب شود.

اما این نظریه درست در برابر حرف خمینی بود که می گفت « روحانیت و اسلام در هم مُدغِم اند»!

یعنی همان نظریه ارتجاعی ادغام و اینهمانی آخوند و اسلام ، که مجاهدین آن را به سخره گرفته بودند و از نظر خمینی گناه  اصلی آنها بود.

اما در ۲۳ آبان ۱۳۵۸ ، مجاهدین در موضعگیری صریح خود در آستانه رفراندوم قانون اساسی رژیم ولایت فقیه پیشاپیش اعلام کردند:

”چنانچه موارد زیر در نَصِّ قانون مراعات نگردد, از دادن رأی مثبت به آن معذور“ هستند


و سپس ضمن ۷ ماده، اساسی ترین حقوق مردم از جمله ”تصریح بر حاکمیت مردم ...

تنها از طریق یک مجلس“ و ”اعاده حقوق همهی ملیتها و اقوام ...

در چارچوب تمامیت ارضی خدشه ناپذیر کشور“ و ”تضمین آزادی همه احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه“ را ذکر کردهبودند

 

فرهاد الفت:


طبعاً خبرگان آخوندی از برآورده‌ساختن چنین درخواست‌هایی در قانون اساسیش عاجز بود.

از همین رو، مجاهدین بی‌اعتنا به دجالگریها و جو ارعاب و شرایط خمینی‌ساخته و

با اشراف به عواقب سیاسی مخالفتهای خود با قانون اساسی ولایت‌فقیه، رفراندوم قانون اساسی رژیم را تحریم کردند.

 

به درستی بهای این ایستادگی چه بود؟

 

عذرا علوی طالقانی:


حمله و هجوم به مراکز و دفاتر سازمان از جمله در یوسف آباد تهران  بلافاصله شروع شد.

پاسداران ژ۳ به دست, به دنبال بهانه بودند که به سوی ما شلیک کنند.

آخه دجال بازیهای گروگان گیری شرایط مناسبی براشون فراهم کرده بود که سر مجاهدین را بقول خودشون  زیر آب کنند.

 

محمد حیاتی:


اما کسانی که این حمله و هجومها را طراحی میکردند واون رو تدارک میدیدند،

هیچوقت مسئولیت اون رو به عهده نمیگرفتند.

همهٴ حمله وهجومها به اسم چی بود؟ به اسم مردم! خمینی, با دجالگری پشت پرده مخفی بود و

به رغم آن که همة این ها زیر سر خودش بود، اما بهظاهر نقش اجرایی نداشت.

تا دیماه سال ۱۳۵۸، یعنی نزدیک به یکسال بعد از انقلاب،

اگرچه در هریک از روزهای آن، خمینی به یکی از قول و قرارهایی که به مردم داده بود پشت پازده بود،

و در اثر افشاگریهای مجاهدین و سایر نیروها، ماهیت آخوندهای حاکم برای مردم کم کم روشن میشد

اما فرصتی که مردم بطور یکپارچه تقابل خود را به صورت علنی، با او نشان بدهد. در دیماه ۵۸ فرارسید.

نام این فرصت، انتخابات ریاست جمهوری بود.

اولین انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ ایران


بر اثر عملکردهای خمینی، ۱۱ماه بعد از به قدرت رسیدن او وضعیت ایران در نیمه اول دیماه ۵۸ از این قرار بود:

- پیکر کردستان مجروح و خونچکان است...

- زنان اساسا زیر دشنه و چماق و اخراج از ادارات و صحنههای اجتماعی, به درون خانه ها رانده میشدند.

- ترکمنستان آشوبزده و زخمی است...

- اقلیتهای مذهبی تحت فشارهای شدیدی قرار دارند...

- و… هر روز بیشتر و بیشتر به حریم آزادیهای دموکراتیک و آزادیهای فردی مردم تجاوز میشود.

کوچه ها و خیابانها جولانگاه پاسداران ژ۳ به دست و اوباش چماقدار که اهرمهای اصلی سرکوب خمینی هستند، شده اند.

- خمینی حتی از اهانت به رهبران تاریخی ملی و در صدر آنها پیشوای فقید نهضت ملی دکتر محمد مصدق فروگذار نمیکند.

یک احساس تلخ بیان ناشده در جانهای مردم موج میزند: به آنها و به انقلابشان خیانت شده است.


آیا جامعه ای که خمینی سعی کرده بر آن مسلط شود، صحنة یک انتخابات دموکراتیک خواهد شد؟

آیاخمینی امکان انتخاب شدن کسانی را که خواستهایی اساسی همچون آزادی و اعطای حقوق حقه مردم دارند، را خواهد داد؟

آیا این انتخابات با پیروزی یک چهرة مترقی و مردمگرا، چشمانداز گشایشی برای فضای دموکراتیک جامعه خواهد گشود؟

دیماه با این پرسش ها در اذهان تمامی اقشار آگاه جامعه فرا رسید.

محمد حیاتی: مهمترین سوالی که پیش روی همة عناصر و نیروهای سیاسی مترقی قرار گرفته بود این بود:

در برابر نیروی مهیبی که همه دستاوردهای انقلاب بهمن را پایمال میکند، چه باید کرد؟

پاسخ این سوال، بتدریج طی روزهایی که نامزدهای انتخابات خود را معرفی میکردند،

و هر حزب و گروه و نیرویی نامزد خود را معرفی میکرد، بزودی مشخص شد.

پاسخی که هر چه روشنتر و واضح تر میشد، جامعه را بیشتر قطب بندی نموده و یک جبهه بزرگ انقلاب و ترقیخواهی شکل گرفت.

موجی از تقاضا و دعوت نیروهای سیاسی ، از اکناف کشور، به سوی دفتر مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران روانه شد.

دعوت از مسعود رجوی، برای نامزد شدن برای ریاست جمهوری، بعنوان نمایندة نیروهای ترقیخواه و انقلابی.

محمود عطایی:  این خواسته با خط سیاسی مجاهدین، کاملا همخوانی داشت.

چرا که عملکرد خمینی و اعوان و انصارش، تماماً در این جهت بود که

هر چه سریعتر مانع شکل گیری جبهه یی از نیروهای ترقیخواه و انقلابی شود و به ویژه مجاهدین را از صحنه حذف کنند.

 

عباس داوری:


ازجملهٴ مبارزان وانقلابیونی که به تشکیل جبهة ضدارتجاعی در عمل و حول مجاهدین

با شعار حمایت از کاندیدای نیروهای مترقی وانقلابی، بطور فعال تشویق میکردند،

مبارز بزرگ شهید شکرالله‌ پاک‌نژاد بود  شهید پاک نژاد که با درایت سیاسی، بر ضرورت کاندیدا شدن مسعود رجوی تاکید میکرد.

او به جد معتقد بود که ضروریست نیروهای انقلابی در این مرحله از تاریخ ایران پیشتازی مجاهدین را به رسمیت بشناسند و

بپذیرند که مسعود رجوی هدایت و رهبری جبهه ترقیخواه را بر عهده بگیرد.


تا زیر این چتر دیگران نیز بتوانند نقش خودشان را در حراست از آزادی و ترقی‌خواهی در ایران ایفا کنند.

 

به نظر میرسید که آن پاکبازیها و فداکردن منافع خود در راه منافع مردم،

به هیچوجه از چشمان بیدار مردم و فرزندان آگاه جامعه مخفی نمانده.

اما آیا رژیم حاکم سدی بر سر راه نامزد شدن مسعود رجوی برای انتخابات ایجاد نخواهد کرد؟

از آنجا که مجاهدین در همه پرسی قانون اساسی خمینی شرکت نکرده و به آن رأی نداده بودند,

به نظر میرسید که ممکن است ارتجاع همین را بهانه قرار دهد و

برای جلوگیری از تشکیل جبهه نیروهای مترقی ، در مرحله ثبت نام مسعود رجوی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مانع ایجاد کند.

از این رو، مجاهدین پیشاپیش این موضوع را هم از شخص خمینی از طریق پسرش احمد خمینی و هم  از وزارت کشور سؤال کردند

و آنها پاسخ دادند که از نظر قانونی منعی در مورد کاندیدا شدن کسی که به قانون اساسی رأی نداده, وجود ندارد.

واقعیت این بود که مجاهدین خواهان حفظ مسالمت  و فعالیت مسالمت آمیز سیاسی بودند


و میخواستند تا آنجا که امکان پذیر است از طریق مسالمت و مبارزه سیاسی و پارلمانی در چهارچوب قوانین همین رژیم

یعنی با التزام به همین قوانین ، آن را اصلاح کنند و تغییر بدهند.

عباس داوری:


اما مسعود به این هم اکتفا نکرد و شخصا موقع ثبتنام، این موضوع را با وزیر کشور وقت ،

که در آن موقع همین رفسنجانی بود  مطرح کرد و تأکید کرد که اگر قانون شما چنین اجازهای نمیدهد,

ما از ورود به این قضیه و ثبت نام به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری صرفنظر میکنیم.

رفسنجانی هم گفتش که  از نظر قانون کسی نمیتواند متعرض کاندیداتوری شما شود.

رفسنجانی تأکید کرد که من این مطلب را از موضع مسئولیتی که بعنوان وزیر کشور دارم میگویم.

آیا در روز روزها که بزودی در انتخابات فرا میرسد، آیندهای تازه برای ایران رقم خواهد خورد؟

جواد برایی:


آخرین ساعات ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری در وزارت کشور بود.

من این خوشبختی رو داشتم که در ملاقات برادر مسعود، با وزیر کشور، ایشون رو همراهی کنم.

از اون ملاقات رفتار و برخوردی بغایت اصولی و ایدئولوژیک از برادر مسعود دیدم

که فکر میکنم باید برای تاریخ بگیم تا با خطوط زرین ثبت بشه.

درابتدا که وارد سرسرای وزارت کشور شدیم، تابلوی بزرگی دیدم که نوشته بود تالار شهید  سعید محسن.

وقتی که این کلمات رو دیدم گفته شهید سعید محسن رو  در رابطه با برادر در ذهنم تداعی شد که گفته بودن که :

«ما شهید میشویم و تمامی تعریفها و تمجیدها نثار ما خواهد شد و تو میمانی و تمامی سختی مسئولیت را بدوش خواهی کشید»

 

واقعیت این بود که در جریان انقلاب کارمندان  وزارت کشور خودشان اسم این تالار

را به نام سعید محسن که یکی از بنیانگذاران شهید سازمان مجاهدین بود گذاشته بودند و

ارتجاع حاکم هنوز در موقعیتی نبود که بتواند این اسم را هم مثل خیلی از اسامی مربوط به مجاهدین که بعدا تغییرداد ، عوض کند.

جواد برائی :


برادر گفتند که در مدت کوتاهی که از پیروزی انقلاب گذشته،

آن همدلی و همبستگی اجتماعی و روحیة تعاونی که در جامعه وجود داشت،

به پراکندگی و جدایی کشیده و ما فکر میکنیم که ورود ما باعث وحدت طیفهای مختلف اجتماعی و همچنین  ملیتها میشود

و روی انقلاب تاثیر احیاء کننده دارد.

رفسنجانی گفت ورود شما به صحنة انتخابات نقش تاثیرگذاری در رفع پراکندگیها و جداییهای دارد و

حضور شما در انتخابات به آن  خیلی بارمیدهد که تلویحا منظورش مشروعیت بود

چون که برادر تنهاکاندید نسل انقلاب و تنها کاندید زندان رفته و محکوم به اعدام در زمان شاه بود.

در اینجا بود که برادر روی یک نکتة اساسی انگشت گذاشت .

اصل جملات به یادم نیست اما مضمون حرف برادر این بود که  به رفسنجانی گفت:

« اگر فکر میکنید که من نباید درانتخابات شرکت کنم و شما به دلایلی مجبور شوید من را از لیست حذف کنید،

من حاضر به ثبت نام نیستم رفسنجانی  مجددا تاکیدکرد شرکت شما بلامانع است و

بعد برادر مسعود ازاو خواست که این موضوع باز هم  با خمینی در میان گذاشته شود.

که ما حاضر هستیم در صورتی که تصمیم به حذف ما دارد، داوطلبانه از ثبت نام خودداری کنیم.

نکته خیلی جالب  و مهم این بود که برادر گفت من به این قانون اساسی رای نداده ام


اما چون فضای مسالمت سیاسی را میخواهیم و چون قصد قهر و خشونت نداریم،

به همین قانون التزام عملی داریم و تلاشمان این است که آن  را با شیوه های سیاسی و پارلمانی تغییر بدهیم.

 

روز شنبه پانزدهم دیماه ۵۸ مسعود رجوی رسماً بعنوان کاندیدای ریاست جمهوری از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران معرفی شد.

به این ترتیب با اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی برای انتخابات ریاست جمهوری

در روز پانزدهم  دیماه ۱۳۵۸ مجاهدین وارد یک کارزار سیاسی جدید شدند.

مواضع و صحبتهای مجاهدین درآن کنفرانس مطبوعاتی را در برنامه بعدی دنبال میکنیم.

بقیه قسمتهای این مطلب


از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت اول

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت سوم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت چهارم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت پنجم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت ششم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت هفتم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت هشتم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت نهم و پایانی

مطالب مرتبط


مسعود رجوی و انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۹)

لطفا به اشتراک بگذارید: